وسواس فکری-عملی یک اختلال اضطرابی است که در آن فرد افکار یا احساسات خاصی را بهطور مکرر تجربه میکند (افکار وسواسی) و این افکار باعث میشود که فرد الگوهای رفتاری خاصی را بهطور مکرر (رفتارهای اجباری) انجام دهد تا حدی که باعث پریشانی یا اختلال در عملکرد روزمره او شود. در این حالت فرد قادر به کنترل افکار و فعالیتهای خود نیست. رفتارهای وسواسی رایج معمولا شامل شستن دستها، شمارش اشیا، نظافت، تمیزکاری و بررسی قفل شدن درب است.
این فعالیتها تا حدی اتفاق میافتد که زندگی روزمره و تعاملات اجتماعی فرد را به شیوهای مخرب تحت تاثیر قرار میدهد و اغلب روزانه بیش از یک ساعت وقت فرد را میگیرد. اکثر بزرگسالان مبتلا به این اختلال متوجه این مساله هستند که رفتارهای وسواسی آنها منطقی نیست. این بیماری با تیکهای رفتاری، اختلال اضطراب و افزایش خطر خودکشی همراه است.
ابتلا به اختلال وسواس فکری-عملی میتواند به طرز قابل توجهی بر کیفیت زندگی و رفاه فرد تاثیر بگذارد.
افرادی که به اختلال وسواس فکری-عملی دچار نیستند هم افکار ناراحتکننده یا رفتارهای تکراری دارند. با این حال، این افکار و رفتارها عموما زندگی روزمره آنها را مختل نمیکند. برای افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی، این افکار بهصورت مداوم و همیشگی وجود دارد و الگوهای رفتاری هم سفت و سخت و بدون انعطاف است.
عدم انجام این رفتارهای اجباری معمولاً باعث پریشانی شدید میشود. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی میدانند که وسواس آنها واقعبینانه نیست، برخی دیگر هم تصور میکنند که این افکار وسواسی میتواند درست باشد. حتی اگر افراد مبتلا به این اختلال بدانند که وسواسهایشان واقعبینانه نیست، باز هم در پیشگیری از بروز این افکار وسواسی یا توقف اقدامات اجباری خود مشکل دارند.
تخمین زده میشود که حدود ۲٪ از جامعه به اختلال وسواس فکری-عملی مبتلا هستند. تقریباً در نیمی از این موارد، علائم این اختلال در دوران کودکی یا نوجوانی ظاهر میشود و در صورت عدم ابتلا فرد تا سن ۴۰ سالگی، بهندرت این اختلال در سنین بالاتر بروز پیدا میکند.
در ادامهی این مقاله با علل و ریشههای بروز این اختلال، علایم و روش درمان وسواس فکری آشنا میشویم. با دیجیکالا مگ همراه باشید.
اختلال وسواس فکری چیست؟
اختلال وسواس فکری-عملی یک اختلال روانی است که شامل وسواس یا اجبار، اعمال تکراری پریشانکننده و افکار تکراری است. انجام کارهای روزمره و روتین برای فرد مبتلا به این اختلال میتواند بسیار چالشبرانگیز باشد.
افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی بهطور معمول:
- افکار، احساسات یا اجبارهایی را احساس میکنند که قادر به کنترل آنها نیستند.
- نمیخواهند که این افکار و احساسات مزاحم را تجربه کنند.
- روزانه به میزان قابلتوجهی احساس ناراحتی و ناخوشی میکنند که عموما شامل احساس ترس، انزجار و شک است یا اعتقاد به اینکه کارها حتما باید به روشی خاص انجام شود.
- وقت زیادی را صرف تمرکز بر روی این وسواسها و رفتارهای اجباری میکنند، که این امر باعث ایجاد اختلال در فعالیتهای شخصی، اجتماعی و شغلی آنها میشود.
خصوصیات افراد دارای وسواس فکری عملی
اختلال وسواس فکری-عملی میتواند به شیوههای مختلف روی افراد مختلف تاثیر بگذارد. این تاثیرات میتواند شامل موارد زیر باشد:
بررسی کردن بیش از حد
ممکن است فرد مبتلا به این اختلال بهطور مکرر موقعیتهای مختلف را از لحاظ وجود مشکل بررسی کند. این مورد ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- بررسی شیرآلات، دزدگیر ماشین، قفل درها، چراغهای خانه و لوازمخانگی برای جلوگیری از نشت، آسیب یا آتشسوزی
- بررسی افراطی در مورد وجود علائم بیماری در بدن
- تفکر افراطی در مورد تایید اصالت خاطرات
- چک کردن مرتب چتها، ایمیلها و پیامکها از ترس اینکه مرتکب اشتباهی نشده باشند یا باعث ناراحتی طرف مقابل نشده باشند.
ترس از آلودگی
برخی از افراد مبتلا به این اختلال بهطور مستمر و طاقتفرسایی احساس میکنند که باید دستها یا بدنشان را بشورند. آنها از آلوده بودن اشیایی که لمس میکنند ترس و واهمه دارند.
این مساله میتواند منجر به موارد زیر شود:
- مسواک زدن یا شستوشوی بیش از حد دستها
- تمیز کردن و شستوشوی مرتب دستشویی، آشپزخانه و سایر اتاقها
- پرهیز از حضور در اجتماع بهواسطه ترس از انتقال بیماری و سایر آلودگیها
بعضی از افراد اگر احساس کنند شخصی با آنها بدرفتاری کرده یا آنها را مورد انتقاد قرار داده است، احساس آلودگی را تجربه میکنند. این افراد ممکن است از طریق شستوشو سعی کنند این احساس بد را از بین ببرند.
جمعکردن افراطی وسایل
این مورد شامل اشخاصی میشود که قادر به دور انداختن وسایل استفادهشده یا بیاستفاده نیستند.
افکار سرزده
این مورد شامل احساس ناتوانی در جلوگیری از تکرار افکار ناخواسته است. این موارد ممکن است شامل خشونت یعنی خودکشی یا آسیب رساندن به دیگران باشد.
این افکار ممکن است باعث احساس پریشانی شدید بشود، اما احتمالش کم است که فرد به گونهای عمل کند که رفتارش منعکسکنندهی این تفکر خشونتآمیز باشد.
فرد مبتلا به این نوع اختلال وسواس فکر-عملی ممکن است احساس کند که به کودکآزاری علاقه دارد و از این تفکر بترسد، در صورتی که هیچ مدرکی برای اثبات این موضوع وجود ندارد.
تقارن و نظم
فرد مبتلا به این نوع اختلال وسواس فکری-عملی ممکن است احساس کند که برای جلوگیری از تجربه کردن احساسات منفی و ناراحتی، باید اشیا را به شیوهای خاص و منظم قرار دهد و آنها را مرتب کند.
مثلاً ممکن است آنها بهطور مرتب کتابهایشان را در قفسه مرتب کنند.
علائم اختلال وسواس فکری عملی
اختلال وسواس فکری-عملی شامل افکار وسواسی، رفتارهای اجباری یا هر دو مورد است. این موارد میتوانند باعث بروز پریشانی و اختلال در توانایی فرد برای انجام فعالیتهای روزمره و معمول شوند.
در ادامه، اطلاعات بیشتری درباره افکار وسواسی و رفتارهای اجباری آمده است:
افکار وسواسی
در حالی که افراد سالم در صورت بروز نگرانی میتوانند کارایی خود را حفظ کنند و وظایف روزمره خود را انجام دهند، اما در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی، نگرانی و اضطراب میتواند عاملی فلجکننده محسوب شود که مانع از انجام وظایف و امورات روزمره این افراد شود و زندگی آنها را تحت تاثیر قرار دهد.
علل رایج این اضطرابها عبارتاند از:
- آلودگی: توسط مایعات بدن، میکروبها، خاک و سایر مواد
- از دست دادن کنترل: مانند ترس از صدمه زدن به خود یا به دیگران به واسطهی بروز ناگهانی افکار خشونتآمیز
- کمالگرایی: که ممکن است شامل ترس از دست دادن چیزهای مختلف باشد یا تمرکز شدید روی انجام با دقت امور مختلف یا حتی یادآوری دقیق مسایل مختلف.
- احساس بروز سانحه: شامل احساس ترس از اینکه مسوول یک واقعه فاجعهبار باشد.
- افکار جنسی ناخواسته: از جمله افکار مربوط به فعالیتهای نامناسب
- اعتقادات مذهبی یا خرافی: مانند نگرانی در مورد نافرمانی خدا یا قدم گذاشتن روی شکافهای پیادهرو
رفتارهای اجباری
هر رفتار تکراری لزوما اجباری نیست. بیشتر افراد برای کمک به مدیریت بهتر زندگی روزمرهی خود از رفتارهای تکراری مانند روال آماده شدن برای خواب پیروی میکنند.
با این حال، در مورد افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی احساس الزام به انجام رفتارهای تکراری بسیار شدید است، بهطور مکرر اتفاق میافتد و وقتگیر است. این رفتارها حتی ممکن است جنبهی آیینی پیدا کنند.
برخی از رفتارها عبارتاند از:
- شستوشو و تمیز کردن، از جمله شستن دستها
- بررسی کردن وضعیت جسمانی خود برای یافتن علائم بیماریها
- تکرار فعالیتهای معمول، مانند بلند شدن از روی صندلی
- اجبارهای ذهنی، مانند بررسی مکرر یک واقعه در ذهن خود
اختلال وسواس فکری-عملی در کودکان
اولین علائم اختلال وسواس فکری-عملی معمولا در سنین بلوغ ظاهر میشود، اما گاهی اوقات در کودکی نیز این علائم ظاهر میشوند.
عوارض این اختلال در جوانان و کودکان معمولا شامل این موارد است:
- اعتماد به نفس پایین
- داشتن رویههای مشخص برای انجام امور
- مشکل در تکمیل تکالیف مدرسه
- بروز بیماری جسمی، معمولا به دلیل استرس زیاد
- مشکل در ایجاد یا حفظ دوستی و سایر روابط اجتماعی
در موارد بروز اختلال وسواس فکری-عملی در کودکان، آمار ابتلای پسران بیشتر از دختران است. با این حال، در مورد نسبت ابتلای بزرگسالی، میزان بروز در بین مردان و زنان برابر است.
علل بروز اختلال وسواس فکری-عملی
کارشناسان دقیقا نمیدانند که چه عواملی باعث بروز اختلال وسواس فکری-عملی میشوند، اما نظریههای مختلفی در این زمینه وجود دارد. عوامل ژنتیکی، عصبی، رفتاری، شناختی و محیطی ممکن است در شکلگیری این اختلال مؤثر باشند.
علل ژنتیکی
شواهد نشان میدهد که اختلال وسواس فکری-عملی عموما در بین تمام اعضای یک خانواده تا حدودی وجود دارد که این مساله احتمالا نشاندهندهی وجود پیوندی ژنتیکی است که عامل بروز این اختلال است.
تصاویر مغزی نشان میدهند که عملکرد مغز افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی با مشخصههای متفاوتی صورت میگیرد. به عنوان مثال ممکن است ژنهایی که بر نحوهی پاسخ مغز به انتقال دهندههای عصبی مثل دوپامین و سروتونین تأثیر میگذارند، در ایجاد این اختلال نقش داشته باشند.
دلایل مرتبط با مشکلات خود ایمنی
بعضی اوقات، علائم اختلال وسواس فکری-عملی در کودکان پس از بروز عفونت ظاهر میشود، مانند:
- عفونتهای استرپتوکوکی گروه الف، از جمله استرپتوکوک گلو
- بیماری لایم
- ویروس آنفلوانزای H1N1
گاهی پزشکان وقوع این چنینی علائم اختلال وسواس فکری-عملی را سندروم حاد عصبی-روانی کودکان (PANS) مینامند.
در کودک مبتلا به این سندروم، علائم به طور ناگهانی شروع میشوند و در عرض ۲۴-۷۲ ساعت به اوج خود میرسد. این علائم ممکن است بعد از گذشت مدتی ناپدید شوند اما مجدداً در تاریخ دیگری باز میگردند.
علل رفتاری
یک نظریه وجود دارد دال بر اینکه فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی یاد میگیرد که برای فرار و رهایی از ترس مرتبط با موقعیت یا اشیا خاص، مناسک یا تشریفات خاصی را انجام دهد تا به این وسیله خطر احساس شده را کاهش دهد.
ترس اولیه ممکن است در طی یک دوره استرس شدید که فرد تحمل میکند همانند یک واقعهی آسیبزا یا از دست دادن عزیزان آغاز شود.
هنگامی که شی یا شرایطی خاص برای فرد تداعیکننده و به یاد آورندهی آن احساس ترس شدید باشد، فرد شروع به اجتناب از آن شی یا موقعیت میکند به گونهای که علائم اختلال وسواس فکری-عملی بروز پیدا میکند.
این مساله بیشتر در بین افرادی که دارای استعداد ژنتیکی برای این اختلال هستند، دیده شود.
علل شناختی
نظریهی دیگر این است که اختلال وسواس فکری-عملی زمانی شروع میشود که افراد تفکرات خود را به شکل اشتباه یا نادرست تعبیر میکنند.
بیشتر افراد در مواقعی افکار ناخواسته یا سرزده دارند که معمولا توجه چندانی به آنها نمیکنند، اما برای افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی، اهمیت این افکار خیلی بیشتر از افراد عادی است و نمیتوانند از شر این افکار راحت بشوند.
به عنوان مثال شخصی را در نظر بگیرید که تحتفشار شدید است و در همین حال مسئولیت مراقبت از نوزادی بر عهدهی اوست و همزمان فکرهای سرزدهای در مورد آسیب رساندن به کودک به او هجوم میآورند.
یک فرد عادی معمولا این افکار را نادیده میگیرد، اما اگر این تصورات ادامه پیدا کنند، ممکن است اهمیت ناموجهی پیدا کنند؛ در نتیجه تعادل روانی فرد را بر هم زنند و زندگی او را مختل کنند.
فرد مبتلا به این اختلال ممکن است متقاعد شود که عملی که در تصورات او رخ میدهد احتمال دارد به وقوع بپیوندد. در پاسخ به این تصور، آنها اقدامات مستمر و مفرطی را انجام میدهند تا از تهدید یا خطر جلوگیری کنند.
علل محیطی
وقایع تنشزای زندگی ممکن است باعث بروز اختلال وسواس فکری-عملی در افرادی شوند که به لحاظ ژنتیکی مستعد این بیماری هستند یا سایر شرایط زمینهای در آنها وجود دارد.
بسیاری از افراد اعلام کردهاند که علائم این اختلال در آنها در طی ۶ ماه پس از حوادثی مانند حوادث زیر رخ داده است:
- عوارض دوران بارداری یا زایمان
- درگیری شدید
- بیماری جدی
- آسیب مغزی
همچنین، این اختلال ممکن است در کنار اختلال استرس پس از سانحه، یا PTSD رخ دهد.
تشخیص اختلال وسواس فکری-عملی
پزشکان هنگام تشخیص اختلال وسواس فکری-عملی به دنبال معیارهای خاصی میگردند، از جمله:
- وجود افکار وسواسی، رفتارهای اجباری، یا هر دو مورد
- وجود افکار وسواسی یا رفتارهای اجباری که وقتگیر است یا باعث بروز پریشانی و اختلال قابل توجه در روابط اجتماعی، شغلی و یا تحصیلی فرد میشوند.
- وجود علائم پایدار اختلال وسواس فکری-عملی که ناشی از استفاده از مواد مخدر یا دارو نیست.
- وجود علائم مختص به اختلال وسواس فکری-عملی که با نشانههای یک اختلال روانی دیگر قابل تبیین نیست.
بسیاری از اختلالات دیگر، مانند افسردگی و اضطراب، ویژگیهایی مشابه اختلال وسواس فکری-عملی دارند و این امکان وجود دارد که در کنار این اختلال نیز بروز کنند.
درمان اختلال وسواس فکری-عملی
خوشبختانه روشهای درمانی موثری برای اختلال وسواس فکری-عملی وجود دارند. انتخاب روش صحیح به مجموعه علائم فرد و میزان تأثیر آنها بر زندگی و رفاه او بستگی دارد. برخی از گزینههای درمانی مؤثر عبارتاند از:
درمان وسواس فکری بدون دارو
درمان شناختی رفتاری: این نوع رواندرمانی که گاهی (CBT) نیز نامیده میشود، میتواند به فرد کمک کند تا طرز تفکر، احساس و رفتار خود را تغییر دهد.
این روش ممکن است شامل دو روش درمانی مختلف باشد: تکنیک مواجهه و پیشگیری از پاسخ عملی (ERP) و شناخت درمانی.
تکنیک مواجهه و پیشگیری از پاسخ عملی (ERP) شامل موارد زیر است:
- مواجهه
- : در این قسمت فرد در معرض موقعیتها و اشیایی قرار میگیرد که باعث بروز ترس و اضطراب در او میشوند. با گذشت زمان، از طریق فرآیندی به نام عادیسازی، تماس مکرر منجر به کاهش یا از بین رفتن اضطراب میشود.
- پاسخ
- : این مرحله به فرد میآموزد که در مقابل وسوسهی انجام رفتارهای اجباری مقاومت کند.
شناخت درمانی شامل تشویق فرد به شناسایی و ارزیابی مجدد باورهای خود در مورد پیامدهای درگیر شدن یا خودداری کردن از انجام رفتارهای اجباری، است.
در مرحلهی بعد، درمانگر شخص را تشویق میکند که:
- شواهدی مختلفی را بررسی کند که افکار وسواسی را پشتیبانی یا رد میکنند.
- خطاهای شناختی مربوط به وسواس را شناسایی کند.
- یک پاسخ جایگزین با خطر کمتر نسبت به افکار، تصاویر یا ایده سرزده ایجاد کند.
دارودرمانی
برخی از داروها میتوانند به درمان اختلال وسواس فکری-عملی کمک کنند، از جمله مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI) که نوعی داروی ضد افسردگی است.
برخی از نمونههای این دارو عبارتاند از:
- اسکیتالوپرام
- فلووکسامین
- پاروکستین
- فلوکستین
- سرترالین
پزشکها ممکن است در مقایسه با افسردگی، دوز بالاتری از این داروها را برای درمان اختلال وسواس فکری-عملی تجویز کنند. ضمن اینکه، ممکن است تا ۳ ماه نتیجهی درمان برای فرد قابل تشخیص نباشد.
تقریباً نیمی از افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی به درمان توسط مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین به تنهایی پاسخ نمیدهند و ممکن است پزشک داروهای ضد روانپریشی را نیز برای آنها تجویز کند.
علاوه بر این در سال ۲۰۱۰ برخی از محققان متوجه شدند که داروی ضد سل D-cycloserine (سروومایسین) در کنار درمان شناختی رفتاری میتواند به درمان این اختلال کمک کند. این درمان همچنین ممکن است به افراد دارای اضطراب اجتماعی نیز کمک کند.
نکتهی پایانی
اگر فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی خفیف تحت درمان قرار نگیرد، ممکن است علائم خود به خود بهبود یابد. با این حال، علائم اختلال وسواس فکری شدید یا متوسط بدون درمان، بهبود نمییابند و ممکن است بدتر شوند.
درمان میتواند مؤثر باشد، اما باید در نظر داشت که درمان این اختلال یک پروسه مداوم است. به عنوان مثال در صورت درمان و حذف شدن علائم در جوانی در بعضی از افراد ممکن است در سنین کهنسالی این علائم دوباره ظاهر شوند.
هر کسی که با هر شدتی دچار اختلال وسواس فکری-عملی است باید ضمن مراجعه به رواندرمانگر و روانپزشک از مراقبت و راهنماییهای حرفهای برخوردار شود.
«آن مرد طرفدار وسواسی فوتبال است.»
«آن زن در مورد کفش وسواس دارد.»
«او روی دروغ گفتن خود کنترل ندارد
ما از این عبارات برای توصیف افرادی استفاده می کنیم که زیاد به چیزی فکر می کنند یا کاری را مکررا انجام می دهند، حتی زمانی که دیگران دلیلی برای آن نمی بینند. معمولاً مشکلی نیست و در برخی از رشته های کاری حتی می تواند مفید باشد.
اما برخی افراد، افکار ناراحت کننده ای دارند که مدام به سراغشان می آید و یا حسی دارند که آنها را مجبور می کند چیزی را بطور مکرر انجام دهند. این افکار می تواند بر زندگی شما مسلط شود، شما را از لذت بردن باز دارد و حتی مانع انجام کارهای ضروری شود.
بنابراین، اگر:
- افکار وحشتناکی به ذهنتان خطور می کند، علیرغم اینکه سعی می کنید از آنها اجتناب کنید
یا
- اینکه باید چیزی را لمس کنید و یا بشمارید، یا عملی مانند شستن را مکررا انجام دهید
ممکن است دچار اختلال وسواس فکری عملی باشید (OCD).
این بروشور برای کسانی است که مشکل اختلال وسواس فکری عملی دارند. امیدواریم این بروشور برای خانواده و دوستان و یا هر کسی که در جستجوی اطلاعاتی در مورد اختلال وسواس فکری عملی است، مفید واقع شود.
این بروشور اختلال وسواس فکری عملی را شرح می دهد. همچنین شامل برخی از کمکهای موجود، نحوه استفاده از کمکها، نحوه کمک به خودتان یا شخص دیگری که افسرده است، می باشد. همچنین به برخی از چیزهایی که در مورد اختلال وسواس فکری عملی نمی دانیم، اشاره می کند. در انتهای بروشور، فهرستی از سایر مراجع برای یافتن اطلاعات بیشتر و همچنین تحقیقاتی که این بروشور بر اساس آنها تهیه شده، وجود دارد.
اختلال وسواس فکری عملی چیست؟
اجزای اختلال وسواس فکری عملی
اختلال وسواس فکری عملی سه بخش اصلی دارد.
- وسواس - افکاری که شما را مضطرب می کند
- احساسات - اضطرابی که احساس می کنید
اجبارها - کارهایی که شما برای کاهش اضطراب خود انجام می دهید
بیاید اینها را با دقت بیشتر برسی کنیم.
وسواس - افکاری که شما را مضطرب می کند
«من می ترسم که به دختربچه ام صدمه برسانم. می دانم که نمی خواهم، اما همیشه افکار بد به ذهنم می آیند. می توانم تصور کنم که کنترل خود را از دست داده و با چاقو به او ضربه می زنم. تنها راهی که می توانم از شر این افکار خلاص شوم این است که دعا بخوانم و سپس یک فکر خوب مانند "می دانم که او را خیلی دوست دارم" داشته باشم. معمولاً بعد از آن کمی احساس بهتری دارم، تا دفعه بعد که آن عکس های وحشتناک دوباره به ذهنم خطور کنند. من در خانه ام تمام اشیاء تیز و چاقوها را پنهان کرده ام. با خودم فکر می کنم « تو باید مادر وحشتناک باشی که اینگونه فکر میکنی. حتما دارم دیوانه می شوم» - داون
- افکار - تک کلمات، عبارات کوتاه یا موزون که ناخوشایند، تکان دهنده یا کفرآمیز هستند. شما سعی می کنید به آنها فکر نکنید، اما این افکار از ذهن شما دور نمی شوند. شما نگران این هستید که مبادا آلوده شوید (با میکروب، هر گونه آلودگی یا بیماری)، یا اینکه ممکن است کسی به دلیل بی دقتی شما، آسیب ببیند.
- تصاویری که در ذهن شما وجود دارد - می بینید خانواده تان مرده اند، یا خود را در حال انجام کاری خشونتآمیز یا جنسی میبینید که کاملاً از شما بعید است- مثل چاقو زدن یا سوء استفاده از کسی، یا خیانت کردن. چنین افکاری می توانند، برای خود شخص، خانواده شان و حتی افراد حرفه ای که به آنها کمک می کنند، هشدار دهنده باشند. اما ما می دانیم که افراد مبتلا به وسواس فکری به این افکار عمل نمی کنند حتی اگر آنها این ترس را دارند که ممکن است دست به عملی بزنند. فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی بیشتر از سایر افراد جامعه در معرض خطر قرار ندارد. با وجود این، اگر شما چنین افکاری دارید، بهتر است به متخصص سلامت روان با تخصص در زمینه درمان اختلال وسواس فکری عملی مراجعه کنید.
- شک و تردیدها - ساعتها فکر میکنید که آیا ممکن است برای کسی ایجاد سانحه یا بدبختی کرده باشید. شما ممکن است نگران باشید که با ماشینتان به کسی زده باشید یا اینکه در و پنجره ها را باز گذاشته باشید.
- نشخوار فکری - بیوقفه با خود در مورد انجام این یا آن کار بحث میکنید، طوری که نمی توانید یک تصمیم ساده بگیرید.
- کمال گرایی – اگر چیزها دقیقاً به ترتیب درست نباشند، متعادل نباشند یا در جای درست نباشند، شما اذیت می شوید در حالی که افراد دیگر اذیت نمی شوند. به عنوان مثال، اگر کتاب ها به دقت در قفسه کتاب چیده نشده باشند.
احساسات - اضطرابی که احساس می کنید
تمام روزم برای اینکه بررسی کنم که هیچ چیز اشتباهی اتفاق نمی افتد، سپری شد. صبح یک ساعت طول می کشد تا از خانه بیرون بیایم، چونکه مطمئن نیستم که همه وسایل برقی مانند اجاق گاز را خاموش کرده باشم و تمام پنجره ها را قفل کرده باشم. سپس پنج بار بررسی می کنم که آیا شومینه گازی خاموش است، اما اگر اوضاع درست به نظر نرسد، باید دوباره از اول همه این کارها را تکرار کنم. در آخر هم از پارتنرم می خواهم دوباره همه آنها را برایم چک کند. در محل کار همیشه عقب هستم چون همه چیز را چند بار مرور می کنم مبادا اشتباهی کرده باشم. اگر چک نکنم، به حدی احساس نگرانی دارم که نمی توانم تحمل کنم. می دانم مضحک است، اما فکر می کنم اگر اتفاق بدی بیفتد، تقصیر من است». - جان
- احساس تنش، اضطراب، ترس، گناه، انزجار یا افسردگی می کنید.
اگر رفتار یا تشریفات وسواسی خود را انجام دهید، احساس بهتری خواهید داشت - اما این احساس زیاد دوام نمی آورد.
اجبارها - کارهایی که شما برای کاهش اضطراب خود انجام می دهید
«می ترسم بیماری دیگران به من سرایت کند. من ساعتها برای ضدعفونی کردن تمام سطوح خانهام برای از بین بردن میکروبها وقت میگذارم و دستهایم را چندین بار در روز میشویم. تا حد امکان سعی می کنم از خانه خارج نشوم. وقتی شوهر و فرزندانم به خانه برمیگردند، با جزئیات از آنها میپرسم که کجا بودهاند، مبادا به مکانهای خطرناکی مانند بیمارستان مراجعه کرده باشند. همچنین آنها را وادار می کنم که تمام لباس های خود را در بیاورند و خود را کاملا بشویند. بخشی از من متوجه می شود که این ترس ها احمقانه هستند. خانواده من از این بیماری خسته شده اند، اما مدت زیادی است که این افکار ادامه دارد و نمی توانم جلوی آن را بگیرم». - لیز
- تصحیح افکار وسواسی - به افکار «خنثیکننده» جایگزین، مانند شمردن، دعا کردن یا تکرار یک کلمه خاص بارها و بارها فکر میکنید. این کار باعث میشود، احساس کنید که می توان از اتفاقات بد جلوگیری کرد. همچنین راهی است برای خلاص شدن از افکار یا تصاویر ناخوشایند که برایتان آزاردهنده است.
- تشریفات - مرتبا دستهایتان را میشویید، کارها را واقعاً آهسته و با دقت انجام میدهید، شاید اشیاء را به ترتیب خاصی می گذارید یا فعالیتها را به ترتیب خاصی انجام می دهید. این موضوع می تواند آنقدر زمانبر باشد که رفتن به جایی یا انجام کاری مفید، مدت زیادی طول بکشد.
- بررسی - بدنتان را از نظر آلودگی، خاموش بودن وسایل برقی، قفل بودن خانه یا ایمن بودن مسیر سفر.
- اجتناب - از هر چیزی که یادآور افکار نگران کننده است. از دست زدن به بعضی از اشیاء، رفتن به مکان های خاص، ریسک کردن یا قبول مسئولیت اجتناب می کنید. به عنوان مثال، ممکن است از آشپزخانه دوری کنید زیرا می دانید که در آنجا چاقوهای تیز هست.
- انباشت - دارایی های بلا استفاده و کهنه. شما نمی توانید هیچ چیزی را دور بی اندازید.
- اطمینان - شما به طور مستمر از دیگران می خواهید به شما بگویند که همه چیز خوب است.
اختلال وسواس فکری عملی چقدر رایج است؟
تقریبا از هر پنجاه نفر یک نفر، به نسبت مساوی بین زنان و مردان ،در برهه ای از زندگیشان از اختلال وسواس فکری عملی رنج می برند. این رقم بالغ بر 1 میلیون نفر در بریتانیا است.
از مبتلایان معروف می توان چارلز داروین زیست شناس، پرستار پیشگام فلورانس نایتینگل، بازیگر کامرون دیاز و فوتبالیست دیوید بکهام را نام برد.
آیا قمار کردن، خوردن و نوشیدن «بدون کنترل»، اختلال وسواس فکری عملی است؟
خیر. کلمات "اجباری" و "وسواس" گاهی اوقات برای توصیف افرادی استفاده می شود که قمار می کنند، الکل می نوشند، خرید می کنند، مواد مخدر خیابانی مصرف می کنند - یا حتی بیش از حد ورزش می کنند.
اگرچه این رفتارها می توانند لذت بخش باشد. اجبار در اختلال وسواس فکری عملی هرگز باعث لذت نمی شود بلکه همیشه به عنوان یک خواسته یا بار ناخوشایند احساس می شوند.
اختلال وسواس فکری عملی تا چه حد می تواند وخیم شود؟
این امر متغیر است ولی وقتی که لازم نباشد دایم با اختلال وسواس فکری عملی دست و پنجه نرم کنید، تمام امور کاری، روابط و زندگی شخصی لذت بخش تر و کارآمد تر می شوند.
اختلال وسواس فکری عملی حاد، ممکن است توانایی کار کردن منظم، نقش داشتن در زندگی خانوادگی - یا حتی کنار آمدن با افراد خانواده را برایتان امکان ناپذیر نماید.
به ویژه اگر سعی کنید افراد خانواده تان را درگیر رفتار های تکراری تان کنید، ممکن است باعث ناراحتی آنها شوید.
آیا افراد دارای اختلال وسواس فکری عملی کنترل خود را از دست میدهند؟
خیر، با اینکه این افراد با اختلال وسواس فکری عملی دائما نگران از دست دادن کنترل خود هستند، در واقع این اتفاق نمی افتد. حتی ممکن است آنها با این سوال مواجه باشند که آیا در حال ابتلا به جنون و یا در شرف دیوانگی هستند. آنها معمولا با اینکه مقصر این اختلال نمی باشند، از وضعیت خود شرمسارند و سعی در پنهان سازی آن می نمایند.
با اینکه شما نگران از دست دادن کنترل خود هستید، ما می دانیم که این امر بسیار نادر است.
چه اختلالات دیگری مشابه اختلال وسواس فکری عملی می باشند؟
اختلالات بسیار دیگری ممکن است شبیه اختلال وسواس فکری عملی باشند و یا اینکه با آن همپوشانی داشته باشد.
- اختلال خود زشت انگاری یا پریشانی از زشت تصور کردن خود. شما باور دارید که بخشی از صورت یا بدنتان شکل بدی دارد و ساعت ها در مقابل آینه در حال بررسی یا تلاش برای پوشاندن آن هستید. حتی ممکن است از ظاهر شدن در مکان های عمومی خودداری کنید.
- اختلال کندن مو- اصرار زیاد برای کندن موی سر یا ابرو.
- اضطراب سلامتی (هیپوکندریازیس) - ترس از ابتلا به یک بیماری جسمی جدی، مانند سرطان.
- افراد دارای سندرم تورت (که در آن یک فرد ممکن است ناگهان فریاد بزند و یا بطور غیر قابل کنترلی تکان بخورد) اغلب دارای اختلال وسواس فکری عملی نیز هستند.
- کودکان و بزرگسالانی که دارای بعضی از انواع اوتیسم، مانند سندرم اسپرگر هستند، ممکن است به نظر برسند که اختلال وسواس فکری عملی دارند چرا که ترجیح میدهند کارها به شکل خاصی انجام شوند و یا برخی رفتارها رو دائم تکرار کنند.
اختلال وسواس فکری عملی چه زمانی آغاز می گردد؟
- کودکان بسیاری، وسواس های غیر شدید دارند. آنها ممکن است اسباب بازی های خود را بسیار دقیق بچینند و یا از قدم گذاشتن بر روی ترک های پیاده رو خودداری کنند. این موضوع با بزرگتر شدن کودک ناپدید می شود.
اختلال وسواس فکری عملی در بزرگسالان معمولا در دوران نوجوانی و یا اوایل دهه بیست زندگی آغاز می گردد. علایم آن می تواند در طی زمان ظاهر و پنهان شوند، ولی فرد ممکن است پس از سالها ابتلا به این بیماری درخواست کمک کند.
دورنمای این اختلال بدون درخواست کمک و درمان چیست؟
هرچند علایم OCD ممکن است به مرور زمان بهبود یابند و یا برای مدتی ناپدید شوند، ولی معمولاً دوباره خود را بروز می دهند. بعضی از افراد ممکن است به آهستگی بدتر شود در حالیکه برخی دیگر فقط به هنگام اضطراب یا افسردگی دچار علایم شدیدتر می شوند.
درمان معمولاً کمک می کند.
چه چیزی باعث ایجاد اختلال وسواس فکری عملی می شود؟
دلایل متفاوتی ممکن است منجر به ایجاد این اختلال شوند.
- ژنها- اختلال وسواس فکری عملی یک اختلال پیچیده است. مطالعات نشان داده اند که ژنهای متفاوتی در ایجاد این اختلال نقش دارند. افرادی که خویشاوندان مبتلا به OCD دارند بیشتر از افرادی که این بیماری را ندارند، در معرض ابتلا به OCD هستند.
- استرس- از هر سه نفر علائم یک نفر با اتفاقات استرس آور زندگی بروز می کنند.
- تغییرات زندگی- مواقعی که فرد ناگهان مجبور است مسئولیتهای بیشتری قبول کند - مانند بلوغ، تولد فرزند یا شغل جدید.
- تغییرات مغزی: ما هنوز نمی دانیم که آیا این امر، عامل اختلال وسواس فکری عملی است یا پیامد آن - ولی محققان معتقدند اگر شما بیشتر از یک دوره کوتاه مدت دچار علائم هستید، ممکن است در اثر تغییرات ماده ی شیمیایی به نام سروتونین (که 5ΗΤ نیز نامیده می شود) در مغز باشد.
- شخصیت: اگر شما فردی منظم، دقیق، اصولی با استاندارد های بالا هستید، بیشتر در معرض ابتلا به این اختلال می باشید. اين صفات بطور طبیعی مفيدند اما چنانچه افراطی شوند ممكن است به سمت اختلال وسواس فکری عملی سوق يابند.
- طرز تفکر: تقریباً همه ما گاهي افكار و تصاویر عجیب و غریب یا پریشان کننده در ذهن خود داريم. «اگر زير ماشين بروم چه می شود؟» یا«ممکن است به فرزندم آسیب بزنم». اغلب ما اين افكار را سریعاً از سر خود دور مي كنيم و روال عادی زندگی خود را پیش مي گيريم. اما، اگر استانداردهای اخلاقی و مسئولیت پذیری بالایی دارید، ممکن است احساس کنید که داشتن این افکار وحشتناک است. بنابراین احتمال بالاتری وجود دارد كه نگران بازگشت این افکار باشيد كه اين نگرانی به نوبه خود، بازگشت این افکار را محتمل تر می كند.
درخواست کمک
چطور میتوانم به خودم کمک کنم؟
- در اینجا به مواردی اشاره می شود که برای افراد دیگر با اختلال وسواس فکری عملی موثر بوده و میتواند به شما نیز کمک کند.
- به یاد داشته باشید - که شما مقصر نیستید و در حال ابتلا به «جنون» نیز نمی باشید.
- خود را در معرض افکار آزار دهنده ی خود قرار دهید. این پیشنهاد ممکن است عجیب به نظر برسد ولی در واقع یک راه حل برای کنترل بیشتر این افکار می باشد. می توانید افکار خود را ضبط کرده و دوباره به آنها گوش دهید و یا آنها را بنویسید و مجددا بخوانید. این کار را به طور منظم و به مدت نیم ساعت در روز انجام دهید تا اینکه اضطراب شما کاهش یابد.
- در مقابل رفتار اجباری مقاومت كنيد، نه افكار وسواسي.
- برای كاهش اضطراب خود الكل یا مواد مخدر استفاده نكنيد.
- اگر افكارتان شامل نگرانی های ذهنی مرتبط با اعتقادات یا مذهبتان است، گاهی صحبت با یک رهبر مذهبی براي درک اینکه آیا این افکار ناشی از مشکل اختلال وسواس فکری عملی هستند، می تواند مفید باشد.
- با يكی از گروههای حمايت كننده تماس بگيريد يا به پايگاه های اینترنتی فهرست شده در آخر اين بروشور مراجعه كنيد.
- كتابهای خود ياری مانند يكی از عناوین مندرج در آخر اين بروشور را مطالعه كنيد.
رفتارهای غیر موثر
- ممکن است تعجب کنید ولی بعضی از روشهایی که از طریق آنها سعی در کمک به خود دارید میتواند در واقع به استمرار این اختلال منجر شود:
- تلاش برای بیرون راندن افکار غیر خوشایند - این کار معمولا باعث بازگشت دوباره ی آنها می گردد. مثلا اگر برای یک دقیقه سعی کنید به یک فیل صورتی فکر نکنید احتمالاً متوجه می شوید که فکر کردن به چیزی غیر از آن برایتان مشکل است.
- فکر کردن به چیزهای «امن» و یا «تصحیح» افکار. برای مثال وقت گذاشتن برای جایگزین کردن یک فکر آزار دهنده با یک فکر دیگر (مثلاً شمردن تا ده) و یا یک تصویر دیگر (مانند تصور کردن یک فرد زنده و سالم).
- تشریفات، چك كردن، اجتناب و یا درخواست تاييد از دیگران باعث مي شود براي مدت كوتاهي اضطرابتان كمتر شود - بخصوص اگر حس كنيد اين کار مي تواند از بروز حادثه ای ناخوشایند جلوگیری كند. اما، هر بار که آنها را انجام می دهید، این باور خود را تقویت می کنید که این کارها جلوی اتفاقات بد را می گیرند. و بنابراین شما فشار بیشتری براي انجام آنها حس می كنيد.
چه کمک هایی می توانم دریافت کنم؟
درمان ها و کمک های گوناگونی برای افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی وجود دارد.
درمان شناختی رفتاری (CBT)
این نوع از درمان به شما کمک می کند تا روش فکری و رفتاری خود را تغییر دهید تا احساس بهتری داشته باشید و به زندگی خود بپردازید.
دو نوع درمان شناختی رفتاری براي اختلال وسواس فکری عملی وجود دارد: پیشگیری از مواجهه و پاسخ (ERP) و شناخت درمانی (CT).
پیشگیری از مواجهه و پاسخ (ERP)
اين روشی براي جلوگیری از تقویت دو جانبه رفتارهای اجباری و اضطراب می باشد. ما مي دانيم اگر شما به مدت طولانی در يك موقعيت استرس زا باقی باشيد بتدریج به آن عادت كرده و اضطراب شما از بين می رود. بنابراین، شما به تدریج با موقعیتی كه از آن هراس داريد رودررو مي شويد (مواجهه)، اما در عين حال انجام امور اجباری تکراری مانند چك كردن مداوم يا تمیز كردن (پیشگیری از پاسخ) را متوقف می كنيد و منتظر مي شويد تا اضطراب از شما دور شود.
معمولا بهتر است اين كار را قدم به قدم انجام دهيد:
- فهرستی از تمام چیزهایی كه در حال حاضر از آنها می ترسيد يا از آنها اجتناب می كنيد را تهیه كنيد؛
- موقعیتها يا افكاری كه شما را کمتر می ترسانند، در انتهای فهرست قرار دهيد و بدترينها را در ابتدا بگذارید؛
- سپس از انتها شروع كرده و به سمت ابتدای فهرست بياييد و سعی كنيد يك به يك با آنها مقابله کنید. به مورد بعدی نروید مگر آنكه به مورد قبلی به طور كامل غلبه کرده باشید.
اين راه درمانی وقتی موثر است که به طور مداوم و چند بار در روز و به مدت حداقل يكی دو هفته تمرین گردد. هر بار، اين كار را آنقدر ادامه دهید تا میزان اضطرابتان به كمتر از نصف بدترین حال کاهش یابد - ممکن است این تمرین در ابتدا بین ده تا نود دقیقه طول بکشد. ثبت میزان اضطراب خود هر پنج دقیقه یکبار - صفر (بدون ترس) تا ده (ترس شدید)- میتواند به شما کمک کند. خواهید دید که چگونه اضطرابتان افزایش و سپس کاهش می یابد.
ممکن است برخی از مراحل را با درمانگر خود تمرین کنید، اما بیشتر اوقات آن را به تنهایی و با سرعتی که احساس راحتی می کنید انجام دهید. مهم است که به خاطر داشته باشید که لازم نیست تمام اضطراب خود را از بین ببرید، فقط کافی است آن را بهتر مدیریت کنید. به یاد داشته باشید که اضطراب شما:
- ناخوشایند است اما به شما آسیبی نمی رساند.
- بتدریج از بین خواهد رفت.
- با تمرين منظم، مواجهه با آن ساده تر خواهد شد.
دو راه اصلي براي انجام ERP (مواجهه و پيشگيري از پاسخ عملي) وجود دارد:
- خودیاری با راهنمایی – توصيه هاي يك كتاب، نوار يا دي وي دي را دنبال کنید، یا از یک برنامه نرمافزاری در رایانه، تبلت یا برنامه تلفن هوشمند استفاده کنید. همچنین گهگاه برای مشاوره و پشتیبانی با یک متخصص در تماس باشید. اگر OCD شما خفیف است و اعتماد به نفس دارید که راههایی را برای کمک به خود امتحان کنید، این رویکرد احتمالا برای شما مناسب است.
- تماس مستقيم و منظم با كارشناس بصورت انفرادی یا گروهی – این تماس می تواند رو در رو، تلفنی یا از طریق تماس ویدیویی باشد. این جلسات معمولاً در ابتدا هر هفته یا دو هفته یکبار برگزار میشوند و ممکن است هر بار بین 45 تا 60 دقیقه طول بکشد. تا ده ساعت تماس براي شروع توصيه مي شود، اما ممكن است مدت زمان بيشتري نياز باشد.
در اینجا یک مثال می آوریم:
جان نمی توانست هر روز به موقع برای کار از خانه بیرون برود، زیرا مجبور بود موارد متعددي را در منزل چك كند. او نگران بود، چنانچه پنج بار موارد مشخصي را چك نكند، خانه اش دچار حریق شود يا مورد سرقت قرار گيرد. او فهرستی از آنچه را که بررسی می کرد تهیه کرد و با ساده ترین آنها شروع کرد. فهرست او شبیه این بود:
- اجاق گاز (کمترین مایه نگرانی)
- کتری
- شومینه گازی
- پنجره ها
- درها (بیشترین مایه نگرانی)
- اولینقدماو چک کردن اجاقگاز بود، زیرا این موضوع کمترین نگرانی او بود. به جای اینکه چندین بار از خاموش بودن اجاق گاز مطمئن شود، فقط یکبار آنرا بررسیکرد (مواجهه). در ابتدا او بسیار مضطرب بود. او خود را از بررسی مجدد باز داشت. او موافقت کرد که از همسرش نخواهد همه چیز را برای او بررسی کند، و از اوبرای اطمینان از امن بودن خانه (پیشگیری از واکنش) درخواست نکند. ترس او به تدریج طی دو هفته کاهش یافت.
- سپس به مرحله دو (کتری) و الی آخر رفت. به تدریح، او توانست بدون انجام هیچ کدام از اقدامات تکراری بازرسی از خانه خارج شود. او حالا به موقع در سر کار حاضر می شود.
- اثربخشی
- از هر 4 نفری که ERP (پیشگیری از مواجهه و پاسخ) را تکمیل می کنند، به 3 نفر کمک زیادی می شود. از بین افرادی که بهبود می یابند، از هر 5 نفر 1 نفر در آینده دچار علائم می شوند و به درمان بیشتری نیاز دارند. با این حال، از هر 4 نفر، 1 نفر از استفاده از روش ERP خودداری میکنند، یا آن را تمام نمیکنند. آنها ممکن است بیش از آن ترسیده یا کلافه باشند که بتوانند از این روش استفاده کنند.
- درمان شناختی (CT)
- شناخت درمانی یک روش روان درمانی است که به شما کمک می کند به جای تلاش برای خلاص شدن از افکار مزاحم، واکنش خود را نسبت به افکار تغییر دهید. اين روش چنانچهشما افكار مضطرب كننده يا وسواسي داريد، اما هيچ اقدامی در جهت كسب آرامش انجام نمي دهيد، مفيد است. اين روش مي تواند به روش مواجهه و پيشگيري از اقدام عملي (ERP) اضافه شود تا به غلبه بر اختلال وسواس فکری عملی كمك كند.
- درمان شناختی به شما کمک می کند تا:
- مبارزه با افکاررا متوقف کنید
- همه ما گاهی اوقات افکار عجیب و غریبی داریم، اما همه آنها فقط فکر و خیال است. این افکار به این معنا نیستند که شما آدم بدی هستید یا اتفاقات بدی قرار است رخ دهد - و تلاش برای خلاص شدن از شر چنین افکاری کارساز نیست. درمان شناختی می تواند به شما کمک کند تا زمانی که چنین افکاری دارید احساس بهتر یا حتی آرامش داشته باشید. می توانید یاد بگیرید که با کنجکاوی یا به صورت یک سرگرمی با آنها رفتار کنید. اگر حتی افکار ناخوشایندتری هجوم آورند، یاد می گیرید که در برابر آنها مقاومت نکنید، فقط اجازه دهید آنها اتفاق بیفتند و به همان شیوه در مورد آنها فکر کنید. چنین افکاری اغلب زمانی محو می شوند که از تلاش برای از بین بردن آنها دست بردارید.
- واکنش خود را نسبت به افکار خود تغییر دهید
- شما یاد می گیرید که متوجه «افکار ناراحت کننده در مورد افکار» مانند «من آدم بدی هستم که این گونه فکر می کنم» باشید. شما می توانید یک دفترچه خاطرات از این روش های فکری غیر مفید داشته باشید، سپس با پرسیدن این سوالات از خود آنها را به چالش بکشید:
- چه شواهدی برای - و علیه - واقعی بودن این ایده وجود دارد؟
- این فکر چقدر مفید است؟ چه راه دیگری برای نگاه کردن به این موضوع وجود دارد؟
- بدترین/بهترین/واقعی ترین نتیجه چیست؟
- چه توصیه ای می توانم به دوستی که مشکلات من را داشته است، بکنم؟ اگر نصیحت من به آنها با توصیه هایی که به خودم می کنم متفاوت است، دلیلش چیست؟
با مسئولیت و سرزنش مقابله شوید
- شما با افکار غیر واقعی و خود انتقادی مواجه هستید که می تواند شامل موارد زیر باشد:
- اهمیت دادن بیش از حد به افکار خود (آنها «فقط» فکر هستند)؛
- احتمال دادن بیش از حد به وقوع اتفاقات بد؛
- قبول مسئولیت اتفاقات بد، حتی زمانی که آنها خارج از کنترل شما هستند؛
- سعي در خلاصي از تمام خطرات موجود در زندگي كساني كه به آنها عشق مي ورزيد.
باورهای غیر مفید را امتحان کنید
یک ترس رایج در OCD این است که "فکر کردن به چیزی باعث تحقق آن خواهد شد". سعی کنید از پنجره به ساختمانی نگاه کنید و به فروریختن آن فکر کنید. یک تصویر واقعا قوی در ذهن خود ایجاد کنید. چه اتفاقی می افتد؟ یکی دیگر از باورهای ناراحت کننده این است که "داشتن افکار بد به اندازه اجرای آنها بد است". تصور کنید حال همسایه شما خوب نیست و نیاز به خرید دارد. فقط به انجام دادن خرید، فکر کنید. آیا این فکر، شما را به یک فرد خوب تبدیل می کند؟ واقعا نه. برای اینکه مفید باشید، باید این عمل را انجام دهید. همین امر در مورد افکار "بد" نیز صادق است. مهم است که به خود یادآوری کنید که فرد مبتلا به OCD افکار وسواسی خود را عملی نمی کند.
درمانگر شناختي به شما كمك خواهد كرد تا تصميم بگيريد كداميك از افكارتان را مي خواهيد تغيير دهيد و به شما ياري مي كند تا افكار تازه اي بسازيد که متناسب، مفيد و واقعگرايانهتر باشند.
اکثر جلسات با یک درمانگر در مطب پزشک عمومی محلی شما، کلینیک یا گاهی اوقات بیمارستان انجام می شود. ممکن است بتوانید شناخت درمانی را از طریق تلفن انجام دهید، یا اگر نمی توانید خانه خود را ترک کنید، در خانه خود جلسه را برگزار کنید.
داروی ضد افسردگی
داروهای ضد افسردگی SSRI (مهارکننده انتخابی بازجذب سروتونین) میتوانند به کاهش وسواس و اجبار کمک کنند، حتی اگر افسرده نباشید. به عنوان مثال می توان به سرترالین، فلوکستین، پاروکستین، اسیتالوپرام و فلووکسامین اشاره کرد.
این داروها به طور کلی بی خطر هستند، اما ممکن است در چند روز اول عوارض جانبی مانند بی قراری، سردرد، خشکی دهان یا تهوع ایجاد کنند. مهارکننده انتخابی بازجذب سروتونین مي توانند به تنهايي يا همراه با درمان شناختي رفتاري (CBT) براي OCD متوسط يا شديد، استفاده شوند. دوزهای بالاتر اغلب برای اختلال وسواس فکری عملی تاثیر بهتری عمل دارند.
اگر درمان با یک مهارکننده انتخابی بازجذب سروتونین بعد از 3 ماه به هیچ وجه کمکی نکرد، مرحله بعدی تغییر به یک SSRI دیگر یا دارویی به نام کلومیپرامین است. بهتر است دارو را، اگر موثر است، حداقل تا 12 ماه ادامه دهید. این داروها اعتیادآور نیستند، اما باید به آرامی و طی چند هفته قبل از قطع کامل، کاهش یابند.
اثربخشی
از هر 10 نفر 6 نفر با دارو بهبود می یابند. به طور متوسط علائم آنها تا حدود یک سوم کاهش می یابد. داروهای ضد وسواس تا زمانی که مصرف شوند، حتی پس از چندین سال، به جلوگیری از عود اختلال وسواس فکری عملی کمک می کنند. اما - حدود 1 نفر از هر 3 نفر از کسانی که دارو را قطع می کنند، در ماه های پس از قطع دارو دوباره علائم را نشان می دهند. اگر دارو با درمان شناختی رفتاری CBT ترکیب شود، این احتمال بسیار کمتر است.
چه رویکردی برای من بهترین است - درمان دارویی یا صحبت کردن با درمانگر؟
مواجهه درماني (ERP) در موارد خفيف مي تواند بدون كمك يك كارشناس امتحان شود، این روش مؤثر بوده و در عين حال هيچ عوارض جانبی بجز اضطراب ندارد. از سوي ديگر اين روش عزم و اراده و تلاش بسياري مي طلبد و همچنين برای مدت کوتاهی مقداري اضطراب را بیشتر می کند.
درمان شناختی ـ رفتاری و دارودرمانی احتمال تاثیر برابری دارند. اگر مبتلا به اختلال خفیف وسواس فکری عملی هستید، درمان شناختی رفتاری به تنهایی موثر است.
اگر دچار اختلال نسبتا شدید وسواس فکری عملی هستید؛ در ابتدا میتوانید دارو درمانی (به مدت 12 هفته) یا درمان شناختی رفتاری ( بالغ بر 10 ساعت مشاوره با درمانگر) را انتخاب کنید. اگر بهبودی حاصل نشد، بهتر است هر دو شیوه ی درمانی را با هم انجام دهید. ممکن است در بعضی قسمتهای کشور برای دیدن متخصص برای چند ماه در لیست انتظار بمانید.
اگر دچار اختلال شدید وسواس فکری عملی هستید؛ احتمالا بهترین شیوهی درمان، انجام همزمان درمان شناختی رفتاری و مصرف دارو می باشد. استفاده از دارو به تنهایی وقتی مفید است که اختلال وسواس فکری عملی شما از حد خفیف بیشتر است و احساس می کنید توانایی مقابله با اضطراب ناشی از روش درمان مواجهه ای و OCD را ندارید. این روش از هر 10 نفر به 6 نفر کمک می کند، اما احتمال بیشتری هست که اختلال وسواس فکری عملی شان در آینده بازگردد. در این شیوه از درمان 1نفر از هر 3 نفر احتمال بازگشت وسواس را دارد. در صورتی که در روش درمان مواجهه ای، این احتمال 1 نفر از هر 5 نفر است. این درمان حدود یک سال طول می کشد. در صورتی که در دوران بارداری یا شیردهی هستید، معمولا این بهترین شیوهی درمان نیست.
ارزش آن را دارد تا برای انتخاب بهترین شیوهی درمانی با دکتر خود مشورت کنید و اطلاعات بیشتر مورد نیاز خود را کسب کنید. همچنین ممکن است بخواهید این موضوع را با اعضای خانواده یا دوستان قابل اعتماد خود درمیان بگذارید.
اگر درمان کارساز نبود، راهحل چیست؟
پزشک شما می تواند شما را به یک تیم تخصصی ارجاع دهد که ممکن است شامل روانپزشکان، روانشناسان، پرستاران، مددکاران اجتماعی و کاردرمانگران باشد. ممکن است موارد ذیل را پیشنهاد دهند:
- اضافه کردن درمان شناختی به دارو درمانی یا به درمان مواجهه;
- مصرف همزمان دو داروی ضد وسواس مثل کلومیپرامین و سیتالوپرام;
- افزودن داروهای ضد روان پریشی از قبیل آریپیپرازول و ریسپریدون;
- درمان سایر عارضه ها (حدود 1 نفر از هر 3 نفر مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی، دارای اضطراب، افسردگی یا مشکل سوء مصرف الکل یا مواد هم هستند);
- با خانواده و مراقبین خود، کار کنید تا از آنها حمایت و راهنمایی بگیرید.
اگر با تنها زندگی کردن مشکل دارید، آنها ممکن است پیشنهاد محل اقامتی را دهند که بتوانید با سکونت در آنجا و دریافت کمک، مستقل تر شوید.
با درمان، آینده برای بیشتر افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی خوب است. با این حال، اگر OCD (اختلال وسواس فکری عملی) بسیار شدید دارید که بهبود نیافته است:
- یک برنامه روزانه فشرده تر روان درمانی (درمان شناختی رفتاری و روش درمانی حساسیت زدایی منظم) را با بستری شدن در بیمارستان دنبال کنید.
- تحریک عمیق مغز با استفاده از پالس های الکتریکی برای تسکین علائم، رویکرد جدیدی است که در حال حاضر در فاز تحقیق میباشد.
- در صورتی که هیچ چیز دیگری کمکی نکرده باشد، عمل مغزی "عصب کشی فرسایشی" آخرین راه حل است که به ندرت پیشنهاد می شود. در حقیقت این آخرین چاره است. زیرا که عوارض جانبی خطرناکی دارد.
آیا لازم است برای درمان به بیمارستان مراجعه کنیم؟
بسیاری از مردم از جراحی های عمومی یا کلینیکهای وابسته به بیمارستان نتایج خوبی میگیرند. پذیرش در واحد سلامت روان فقط در موارد ذیل توصیه می شود:
- علائم بیماری بسیار شدید است. شما نمی توانید به درستی از خود مراقبت کنید یا آنکه افکار خودکشی در سر دارید;
- مشکلات روانی جدی دیگری مانند اختلال خوردن، اسکیزوفرنی، اختلال روان پریشی یا افسردگی حاد دارید;
- اختلال وسواس فکری عملی شما، مانع از رفتنتان به کلینیک جهت درمان میشود.
کدام شیوه ی درمانی برای اختلال وسواس فکری عملی موثر نیست؟
بعضی از این شیوه های درمانی در وضعیت های دیگری موثر میباشندـ اما شواهد محکمی برای اثباتشان در درمان اختلال وسواس فکری عملی وجود ندارد:
- مانند درمان های مکمل یا جایگزین مانند هیپنوتیزم، هوموپاتی، طب سوزنی و داروهای گیاهی – حتی اگر جذاب به نظر برسند.
- انواع دیگر داروهای ضد افسردگی، مگر اینکه از افسردگی و همچنین اختلال وسواس فکری عملی هم رنج می برید.
- قرصهای خوابآور و مسکن ها (زوپیکلون، دیازپام و سایر بنزودیازپینها) برای بیش از دو هفته. این داروها می توانند اعتیادآور باشند.
- زوج درمانی یا درمانگری روابط زناشویی – مگر اینکه مشکلات دیگری به جز OCD در رابطه وجود داشته باشد. به شرکای زندگی و اعضای خانواده کمک می کند تا تلاش کنند در مورد اختلال وسواس فکری عملی و نحوه ی بهبودی آن بیشتر بدانند.
- مشاوره و روان درمانی روانکاوانه. به نظر میرسد که درمانهای خاصتری که در بالا توضیح داده شد، برای علائم اختلال وسواس فکری عملی بسیار بهتر عمل میکنند. اما برخی از افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی، صحبت در مورد دوران کودکی و تجربیات گذشته خود را مفید می دانند.
اگر انتظار طولانی برای شروع درمان شناختی رفتاری وجود داشته باشد چه باید کرد؟
ممکن است پزشک عمومی تان شما را به یک سرویس محلی به نام "سرویس بهبود دسترسی به درمان های روانشناختی"(IAPT) یا به یک تیم متخصص سلامت روان ارجاع دهد.
در حال حاضر با کمبود متخصصان NHS (سازمان بهداشت ملی انگلستان) در بخش درمان شناختی رفتاری مواجه هستیم. در بعضی از نقاط کشور ممکن است چندین ماه در لیست انتظار بمانید. درمانگران واجد شرایط اغلب در انجمن روان درمانی های رفتاری و شناختی بریتانیا عضو هستند.
اگر اقدامات ذکر شده در بخش"چگونه می توانم به خودم کمک کنم؟" کمکی نمی کند، می توانید از پزشک عمومی خود در مورد شروع داروی SSRI(مهارکننده انتخابی بازجذب سروتونین) هم سوال کنید.
خانواده و دوستانم چه کمکی می توانند ارائه دهند؟
در اینجا چند راه برای کمک و حمایتی که خانواده و دوستان میتوانند ارائه دهند، آورده شده است.
- رفتار یک فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی می تواند بسیار ناامید کننده باشد - سعی کنید به یاد داشته باشید که او تلاش نمی کند، سخت گیر باشد یا رفتار عجیبی داشته باشد - آنها با شرایط به بهترین شکل ممکن کنار می آیند.
- ممکن است مدتی طول بکشد تا کسی بپذیرد که به کمک نیاز دارد. آنها را تشویق کنید درباره اختلال وسواس فکری عملی بخوانند و با یک متخصص صحبت کنند.
- درباره اختلال وسواس فکری عملی بیشتر بدانید.
- ممکن است بتوانید با واکنش متفاوت به اجبارهای خویشاوندان خود برای درمان های مواجهه کمک کنید:
- آنها را تشویق کنید تا با موقعیت های ترسناک مقابله کنند;
- به مشارکت در کارهای تکراری یا درگیر شدن با رفتارهای وسواس گونه (مانند چک کردن) نه بگویید;
- به آنها اطمینان ندهید که اوضاع خوب است.
- در مورد فردی که ترس وسواسی از خشونت دارد، نگران نباشید. او کار خشونت آمیزی انجام نمی دهد. این اتفاق نمی افتد.
- بهتر است با اجبار فیزیکی مانع کارهای تکراری او نشوید.
- از آنها بپرسید که آیا می توانید برای ملاقات با پزشک عمومی، روانپزشک یا سایر متخصصان همراه آنها بروید.
چه حمایت ها و منابع دیگری موجود است؟
گروه های پشتیبانی
OCD Action
یک موسسه خیریه برای افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی، اختلال بدشکلی بدن; کندن پوست و اختلال کشیدن مو.
خطوط آگاهی رسانی و یاری رسانی: 08453906232
ایمیل: support@ocdaction.org.uk.
OCD-UK
گروه های ملی پشتیبان و کمک رسان برای کودکان و بزرگسالان مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی.
خطوط مشاوره: 08451203778
ایمیل:support@ocduk.org.
Anxiety UK
سازمانی برای افراد مبتلا به اضطراب از جمله وحشت، فوبیا، اختلال وسواس فکری عملی و موارد مرتبط. از مبتلایان، خانواده و مراقبین آنها حمایت می کند. چت زنده، ایمیل، کتاب های خودیاری، سی دی ها، دی وی دی ها و منابع.
راهنمای تلفنی: 775774 0844
ایمیل: support@anxietyuk.org.uk.
اطلاعات بیشتر
NHS Choices
اطلاعات خدمات سرویس بهداشت ملی در مورد شرایط، درمان ها، خدمات محلی و زندگی سالم.
انجمن بریتانیایی برای روان درمانی های رفتاری و شناختی (BABCP)
بدنه اصلی برای گروه های مختلف حرفه ای که CBT (درمان شناختی رفتاری) را در داخل و خارج از NHS ارائه می دهند. در عملکرد خود، استانداردهای بالایی را حفظ می کند، اطلاعات، بروشورها را ارائه می دهد و از اعضایی که برای درمان غیر NHS، می توانند در ارتباط باشند ثبت نام به عمل می آورد. شماره تماس: 0161 054 304 ایمیل: babcp@babcp.com.
درمان شناختی رفتاری با استفاده از کامپیوتر
برای اطلاعات در مورد بسته های کامپیوتری خودیاری برای اضطراب، افسردگی، فوبیا، هراس و اختلال وسواس فکری عملی مراجعه کنید به جزوه درمان شناختی رفتاری ما یا لینکهای زیر را دنبال کنید:
خواندنی های بیشتر
خواندن کتاب های توصیه شده توسط متخصصین
این طرح به شما کمک می کند تا با استفاده از مطالعه مطالب خودیاری، اوضاع سلامتی خود را مدیریت کنید. فهرست کتاب توسط افرادی که با شرایط مطرح شده زندگی می کنند و توسط متخصصان بهداشت، از جمله کالج سلطنتی روانپزشکان تأیید شده است. به طور گسترده ای توسط کتابخانه های عمومی حمایت می شود.
آشنایی با راهنمای NICE
اطلاعات برای افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی یا اختلال بدشکلی بدن، خانواده ها، کسانی که از آنها مراقبت می کنند و عموم مردم.
کتاب ها
رهایی از اختلال وسواس فکری عملی: غلبه بر اختلال وسواس فکری جبری با درمان شناختی رفتاری نویسندگان فیونا چالاکوم، ویکتوریا بریم اولدفیلد و پل سالکوسکیس، ورمیلیون.
درک وسواس و اجبار: کتابچه راهنمای خودیاری نویسندگان فرانک تالیس، چاپ شلدون.
غلبه بر اختلال وسواس فکری عملی: کتاب خودیاری با استفاده از تکنیک های شناختی-رفتاری توسط دیوید ویل و رابرت ویلسون، کانستابل و رابینسون.
همکاران
تهیه شده توسط هیئت تحریریه RCPsych Public Engagement
ویرایش تخصصی: دکتر پل بلنکیرون
ویرایشگر مجموعه: دکتر فیل تیمز
مدیر مجموعه: توماس کندی
- This translation was produced by CLEAR Global (May 2023)
اختلال وسواسی-جبری
اختلال فکری / From Wikipedia, the free encyclopedia
روانپزشکی
اضطراب
اختلال شخصیت
اختلال وسواس فکری-عملی، یا اختلال وسواسی-جبری (به انگلیسی: Obsessive-Compulsive Disorder (OCD)) یک اختلال روانی است که در آن فرد افکار خاصی (با نام وسواس فکری: Obsessions) را بهطور مکرر تجربه میکند یا نیاز به انجام مکرر اعمال خاصی (با نام وسواس عملی: Compulsions) را احساس میکند تا حدی که باعث پریشانی یا اختلال در عملکرد عمومی فرد میشود.فرد جز برای مدت زمان کوتاهی، قادر به کنترل افکار و اعمال وسواسی نیست. طبق ملاکهای دیاسام، اختلال وسواس به دو صورت فکری و عملی تعریف میشود.وسواسهای عملی رایج شامل شستن دستها، شمارش اشیا و بررسی قفل شدن درب است. این وسواسها تا حدی رخ میدهند که زندگی روزمره فرد تحت تأثیر منفی قرار میگیرد به طوری که اغلب بیش از یک ساعت در طول روز صرف پرداختن به این وسواسها میشود. بیشتر بیماران بزرگسال متوجه میشوند که این رفتارها منطقی نیستند. این بیماری با اختلال تیک، اختلال اضطراب و افزایش خطر خودکشی همراه است.
اختلال وسواس فکری-عملی
شستن مکرر و بیش از حد دستها در برخی از افراد مبتلا به اوسیدی اتفاق میافتد.
تخصص
روانپزشکی، روانشناسی بالینی
نشانهها
احساس نیاز به بررسی مکرر موارد مختلف، انجام مکرر برخی از کارهای معمول، تکرار افکار خاصی در ذهن
عوارض
اختلال تیک، اختلال اضطراب، خودکشی
دورهٔ معمول آغاز
قبل از ۳۵ سالگی
علت
نامعلوم
عوامل خطر
کودکآزاری، فشار روانی
روش تشخیص
بر اساس علائم
تشخیص افتراقی
اختلال اضطراب، اختلال افسردگی عمده، اختلال خوردن، اختلال شخصیت وسواسی جبری
درمان
رواندرمانی، بازدارنده بازجذب سروتونین، کلومیپرامین
فراوانی
۲/۳ درصد
طبقهبندی و منابع بیرونی
[ویرایش در ویکیداده]
علت بیماری ناشناخته است. به نظر میرسد عوامل ژنتیکی مؤثر باشند چرا که هر دو دوقلوی همسان بیشتر از هر دو دوقلو غیرهمسان تحت تأثیر بیماری قرار میگیرند. عوامل خطر شامل سابقه کودک آزاری یا سایر حوادث استرسزا است. ابتلا به برخی موارد OCD به دنبال یک عفونت گزارش شدهاست. تشخیص براساس علائم است و مستلزم رد سایر دلایل احتمالی دارویی یا پزشکی است. برای ارزیابی شدت بیماری میتوان از مقیاسهای درجهبندی مانند مقیاس وسواس اجباری ییل-براون (Y-BOCS) استفاده کرد. سایر اختلالات با علائم مشابه شامل اختلالات اضطراب، افسردگی اساسی، اختلالات خوردن، اختلالات تیک و اختلال شخصیت وسواسی اجباری است.
درمان ممکن است شامل رواندرمانی، مانند رفتاردرمانی شناختی (CBT)، و داروهای ضدافسردگی، مانند بازدارنده بازجذب سروتونین (SSRI) یا کلومیپرامین باشد. CBT برای درمان وسواس شامل افزایش مواجهه با ترس و وسواس است و درعین حال جلوگیری از رفتار اجباری که بهطور معمول با وسواس همراه است، میباشد. بر خلاف این درمان، درمان فراشناختی (MCT) رفتارهای تشریفاتی و آیینی بیمار در پاسخ به وسواس فکری را تشویق میکند تا رابطهٔ افکار شخص با رفتارهای آیینی را تغییر دهد. در حالی که به نظر میرسد کلومیپرامین به خوبی SSRIها عمل میکند، اما عوارض جانبی بیشتری دارد و معمولاً کلومیپرامین به عنوان یک درمان خط دوم تجویز میشود. در موارد مقاوم به درمان، استفاده از آنتیسایکوتیکهای آتیپیک به همراه SSRI، ممکن است مفید باشد اما با افزایش خطر عوارض جانبی نیز همراه است. بدون درمان، این بیماری اغلب دههها طول میکشد.
طبق راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی 5-DSM، اختلال وسواسی -جبری و اختلالات مرتبط شامل اختلال وسواسی- جبری OCD، اختلال بدریخت انگاری بدن، اختلال ذخیرهسازی، اختلال کندن مو، اختلال خراشیدن پوست، اختلال وسواسی -جبری و اختلالات ناشی از مواد/دارو، اختلال وسواسی-جبری و اختلالات مرتبط ناشی از بیماری طبی، اختلال وسواسی-جبری و اختلالات مرتبط معین دیگر و اختلال وسواسی-جبری و اختلالات مرتبط نامعین میباشد.
ملاکهای تخصصی
A. وجود وسواسهای فکری یا عملی یا هر دو
وسواسهای فکری:
- افکار، تمایلات یا تصورات که در دورهای از اختلال، به شکل مزاحم و اجباری و ناخواسته تجربه شده و در اکثر افراد موجب اضطراب یا ناراحتی عمده گردند.
- فرد تلاش میکند این افکار، تمایلات یا تصورات را نادیده گرفته یا سرکوب کند یا با پرداختن به افکار یا فعالیتهای دیگر (مثل انجام یک وسواس عملی)، خنثی سازد.
وسواسهای عملی:
وسواس شامل احساس، اندیشه یا تصویر ذهنیِ مزاحم است و اجبار شامل رفتاری عودکنندهاست. ریشه بیماری وسواس اضطراب است و بیماری به دو شکل فکری و عملی بروز میکند. چنانچه بیمار در برابر انجام عمل وسواسی مقاومت کند، اضطرابش بیشتر میشود. گاهی اوقات کودکان هم دچار وسواس میشوند که معمولاً نشانههای آن رفتارهای پرخاشگرانه، تکرار کلمات یا لجبازی با اطرافیان است.[نیازمند منبع]
فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی برای کاهش اضطراب خود که ناشی از فکر مزاحم است، فعالیت دیگری انجام میدهد که اضطراب او را کاهش دهد که وسواس را تشدید میکند[نیازمند منبع] OCD اغلب با اختلال دو قطبی و اختلال افسردگی اساسی همزمان اتفاق میافتد. بین ۶۰–۸۰٪ از مبتلایان به اختلال وسواس فکری در طول زندگی خود یک دوره افسردگی اساسی را تجربه میکنند. تحقیقات نشان میدهد بین یک تا سه درصد جامعه ممکن است به اختلال وسواس فکری عملی مبتلا باشند.[نیازمند منبع]
وسواس
تزریق افکار
اجبار
عملی
دلایل ابتلا به وسواس
عوامل خطر شامل سابقه کودک آزاری یا رویداد دیگری است که باعث ایجاد استرس می شود. ثبت شدهاست که برخی موارد به دنبال عفونت رخ دادهاست. تشخیص براساس علائم است و مستلزم رد سایر دلایل مربوط به دارو یا پزشکی است. برای ارزیابی شدت میتوان از مقیاسهای رتبهبندی مانند مقیاس وسواس اجباری Yale-Brown (Y-BOCS) استفاده کرد. سایر اختلالات با علائم مشابه شامل اختلال اضطراب، اختلال افسردگی اساسی، اختلالات خوردن، اختلالات تیک و اختلال شخصیت وسواسی-اجباری است. هرچند دلایل ابتلاء به اختلال وسواس جبری(OCD) کاملاً شناختهشده نیست، اما موارد زیر تأثیر زیادی در ابتلاء به این بیماری دارد:
- تغییرات جسمی و بدنی
- محیط
- کمبود سروتونین
- سابقه خانوادگی
- زندگی پر از استرس
تأثیرات وسواس (OCD) بر روی زندگی فرد مبتلا
- اتلاف وقت
- عدم توانایی در تمرکز حواس و ایجاد حواسپرتی
- بازماندن از کارهای اصلی (از جمله تحصیل علم، مطالعه و درس خواندن و بهدنبال آن افت تحصیلی)
- خستگی ذهن و بیحوصله شدن فرد برای فکر کردن درمورد موضوعات مهم و اساسیِ زندگی و تحصیلی
- مشکل در برقراری ارتباط و کاهش کیفیت زندگی.
تشخیصهای افتراقی
OCD اکثراً با اختلال شخصیت وسواسی-اجباری (OCPD) اشتباه گرفته میشود. OCD اگودیستونیک است، به این معنی که این اختلال با خودپنداره فرد مبتلا سازگار نیست. از آنجا که اختلالات اگودیستونیک مغایر با خودپنداره فرد است، باعث ایجاد پریشانی زیادی میشود. از طرف دیگر، OCPD اگوسینتونیک است یعنی فرد از اینکه رفتارهای وی ناسازگارانه هستند آگاهی ندارد و احساس نارضایتی نیز نمیکند.
== مکانیسمهای دفاعی ایجاد کننده وسواس == تشکل واکنشی، ابطال، جداسازی، توجیه عقلی و دلیلتراشی مهمترین دفاعهای روانی هستند که ممکن است منجر به پیدایش وسواس شوند.
همهگیری
نقشهٔ پراکندگی اختلال وسواس فکریِ عملیِ سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۲
- مردان و زنان به یک اندازه ممکن است به اختلال وسواسیِ جبری مبتلا شوند. اما ابتلاء به این اختلال در مردان عمدتاً در سنین پایینتری نسبت به زنان روی میدهد.
- احتمال تطابق در دوقلوهای همسان بالاتر است.
- وراثت عاملی برای وقوع وسواس است؛ بهطوریکه اگر کسی در خانواده دارای پدر و مادر وسواسی باشد، احتمال اینکه فرزند نیز به وسواس مبتلا بشود، وجود دارد.
درمان وسواس
اکثر افرادی که مبتلا به اختلال وسواس جبری میشوند، در مراحل اولیه برخی از علایم این بیماری را بهطور خفیف تجربه میکنند و میتوان از تشدید علایم در برخی از آنها پیش از آنکه بهطور کامل دچار بیماری شوند جلوگیری کرد. درمان اختلال وسواس اجباری ازجمله درمان وسواس فکری شامل سه مرحلهٔ رواندرمانیِ شناختیِ رفتاری، رفتاردرمانی و دارودرمانی است. درمانهای رفتاری اختلال وسواس اجباری شامل رویارویی و جلوگیری از پاسخ (ERP) است. در مرحلهٔ پیشگیری از عادات، متخصص به فرد بیمار مبتلا به وسواس کمک میکند تا در بازههای زمانی طولانی و طولانیتری از رویارویی با شرایط استرسزایی قرار بگیرد که در آن احساس اجبار برای انجام کاری را میکند که استرس و اضطراب او را از بین میبرد. در این شرایط، بیمار اصطلاحاً با خود درگیر میشود و هرچهقدر که زمان میگذرد و او بیشتر به انجام آن کار احساس نیاز میکند، او همچنان در مقابل میل وسواسی ایستادگی میکند تا مرحلهای که دیگر هیچ اجباری برای انجام آن کار خاص احساس نکند. دیده شده درمان شناختی رفتاری در طولانی مدت اثر ماندگاری داشتهاست.
درمان دارویی برای اختلال وسواس اجباری نیز یکی از مراحل مهم در فرایند بهبودی بیمار است. برای درمان اختلال وسواس اجباری از گروهی از داروها که اصطلاحاً آنها را مهارکنندهٔ انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIها) مینامیم استفاده میشود. این داروها مقدار ترشح سروتونین در مغز را افزایش میدهند. در مغز بیماران مبتلا به اختلال وسواس اجباری، سروتونین بسیار کمی ترشح میشود یا مقدار ترشح شده توسط عصبهای پیش سیناپس جذب و نابود میشود. این داروها همانطور که از نامشان پیداست، از بازجذب سروتونین در مغز جلوگیری میکنند. این بازجذب در محل سیناپسها اتفاق میافتد یعنی جایی که سلولهای عصبی (نورونها) به یکدیگر متصل هستند. سروتونین یکی از مواد شیمیایی در مغز است که پیامهای عصبی را از یک نورون به نورون دیگر در طول سیناپسها منتقل میکند. از این داروها در درمان افسردگی، اضطراب و سایر اختلالات خلقی نیز استفاده میشود. SSRIها میزان تراکم سروتونین در سیناپسها را افزایش میدهند. آنها این کار را با جلوگیری از بازجذب سروتونین در سلول عصبی که یک پالس مغزی را منتقل میکند انجام میدهند. بازجذب سروتونین عامل پایان یافتن تولید سروتونین جدید است.
از جمله داروهای رایجی که برای درمان اختلال وسواس اجباری تجویز میشوند و در گروه SSRIها جای میگیرند، میتوان به فلوکستین (Fluoxetine)، سرترالین (Sertraline)، سیتالوپرام (Citalopram)، پاروکستین (Paroxetine) و اسسیتالوپرام (Escitalopram) اشاره کرد. در درمان اختلال وسواس اجباری همچنین از داروییهایی چون اولانزاپین (Olanzapine) و ریسپریدون (Risperidone) استفاده میشود.
این گروه از داروها معمولاً اثر خوبی در درمان اختلال وسواس اجباری دارند و اثرات جانبی کمی دارند. سردرد، کمخوابی، اسهال و هیجان از جمله اثرات جانبی این داروها هستند.
افراد مشهور مبتلا به OCD
جستارهای وابسته
Obsessive–compulsive disorder
Mental and behavioral disorder / From Wikipedia, the free encyclopedia
Anxiety disorder
Sertraline
Obsessive–compulsive personality disorder
DEAR WIKIWAND AI,
LET'S KEEP IT SHORT BY SIMPLY ANSWERING THESE KEY QUESTIONS:
Can you list the top facts and stats about Obsessive–compulsive disorder?
Summarize this article for a 10 years old
SHOW ALL QUESTIONS
Obsessive–compulsive disorder (OCD) is a mental and behavioral disorder in which an individual has intrusive thoughts (an obsession) and feels the need to perform certain routines (compulsions) repeatedly to relieve the distress caused by the obsession, to the extent where it impairs general function.
Obsessive–compulsive disorder
Frequent and excessive hand washing occurs in some people with OCD.
Specialty
Psychiatry
Symptoms
Feel the need to check things repeatedly, perform certain routines repeatedly, have certain thoughts repeatedly
Complications
Tics, anxiety disorder, suicide
Usual onset
Before 35 years
Risk factors
Child abuse, stress
Diagnostic method
Based on the symptoms
Differential diagnosis
Anxiety disorder, major depressive disorder, eating disorders, tic disorders, obsessive–compulsive personality disorder
Treatment
Counseling, selective serotonin reuptake inhibitors, clomipramine
Frequency
2.3%
Obsessions are persistent unwanted thoughts, mental images, or urges that generate feelings of anxiety, disgust, or discomfort. Some common obsessions include fear of contamination, obsession with symmetry, the fear of acting blasphemously, the sufferer's sexual orientation, and the fear of possibly harming others or themselves. Compulsions are repeated actions or routines that occur in response to obsessions to achieve a relief from anxiety. Common compulsions include excessive hand washing, cleaning, counting, ordering, repeating, avoiding triggers, hoarding, neutralizing, seeking assurance, praying, and checking things. People with OCD may only perform mental compulsions such as needing to know or remember things. While this is sometimes referred to as primarily obsessional obsessive–compulsive disorder (Pure O), it is also considered a misnomer due to associated mental compulsions and re-assurance seeking behaviors.
Compulsions occur often and typically take up at least one hour per day, impairing one's quality of life. Compulsions cause relief in the moment, but cause obsessions to grow over time due to the repeated reward-seeking behavior in completing the ritual for relief. Many adults with OCD are aware that their compulsions do not make sense, but they still perform them to relieve the distress caused by obsessions. For this reason, thoughts and behaviors in OCD are usually considered ego dystonic. In contrast, thoughts and behaviors in obsessive-compulsive personality disorder (OCPD) are usually considered ego syntonic, helping differentiate between the two (based on egosyntonic and egodystonic).
More than three million Americans suffer from OCD. According to Mercy, approximately 1 in 40 U.S. adults and 1 in 100 U.S. children have OCD. Although the exact cause of OCD is unknown, several regions of the brain have been implicated in its neuroanatomical model including the anterior cingulate cortex, orbitofrontal cortex, amygdala, and BNST. There appear to be some genetic components, and it is more likely for both identical twins to be affected than both fraternal twins. Risk factors include a history of child abuse or other stress-inducing events such as during the post partum period or after streptococcal infections. Diagnosis is based on presented symptoms and requires ruling out other drug-related or medical causes; rating scales such as the Yale–Brown Obsessive–Compulsive Scale (Y-BOCS) assess severity. Other disorders with similar symptoms include generalized anxiety disorder, major depressive disorder, eating disorders, tic disorders, body-focused repetitive behavior, and obsessive–compulsive personality disorder. Personality disorders are a common comorbidity, with schizotypal and OCPD having poor treatment response. The condition is also associated with a general increase in suicidality. The phrase obsessive–compulsive is sometimes used in an informal manner unrelated to OCD to describe someone as excessively meticulous, perfectionistic, absorbed, or otherwise fixated. However, the actual disorder can vary in presentation, and individuals with OCD may not be concerned with cleanliness or symmetry.
OCD is chronic and long-lasting with periods of severe symptoms followed by periods of improvement. Treatment can improve ability to function and quality of life, and is usually reflected by improved Y-BOCS scores. Treatment for OCD may involve psychotherapy, pharmacotherapy such as antidepressants, or surgical procedures such as deep brain stimulation or, in extreme cases, psychosurgery. Psychotherapies derived from cognitive behavioral therapy (CBT) models, such as exposure and response prevention, acceptance and commitment therapy, and inference based-therapy, are more effective than non-CBT interventions. SSRIs are more effective when used in excess of the recommended depression dosage; however, higher doses can increase side effect intensity. Commonly used SSRIs include sertraline, fluoxetine, fluvoxamine, paroxetine, citalopram, and escitalopram. Some patients fail to improve after taking the maximum tolerated dose of multiple SSRIs for at least two months; these cases qualify as treatment-resistant and can require second-line treatment such as clomipramine or atypical antipsychotic augmentation. While SSRIs continue to be first-line, recent data for treatment-resistant OCD supports adjunctive use of neuroleptic medications, deep-brain stimulation, and neurosurgical ablation. There is growing evidence to support the use of deep brain stimulation and repetitive transcranial magnetic stimulation for treatment-resistant obsessive-compulsive disorder.
Obsessive–compulsive disorder affects about 2.3% of people at some point in their lives, while rates during any given year are about 1.2%. Although possible at times with triggers such as pregnancy, onset rarely occurs after age 35, and around 50% of patients experience detrimental effects to daily life before age 20. While OCD occurs worldwide, a recent meta-analysis showed that women are 1.6 times more likely to experience OCD. Based on data from 34 studies, the lifetime, worldwide, prevalence rate is 1.5% in women and 1% in men.
Signs and symptoms
OCD can present with a wide variety of symptoms. Certain groups of symptoms usually occur together as dimensions or clusters, which may reflect an underlying process. The standard assessment tool for OCD, the Yale–Brown Obsessive Compulsive Scale (Y-BOCS), has 13 predefined categories of symptoms. These symptoms fit into three to five groupings. A meta-analytic review of symptom structures found a four-factor grouping structure to be most reliable: symmetry factor, forbidden thoughts factor, cleaning factor, and hoarding factor. The symmetry factor correlates highly with obsessions related to ordering, counting, and symmetry, as well as repeating compulsions. The forbidden thoughts factor correlates highly with intrusive thoughts of a violent, religious, or sexual nature. The cleaning factor correlates highly with obsessions about contamination and compulsions related to cleaning. The hoarding factor only involves hoarding-related obsessions and compulsions, and was identified as being distinct from other symptom groupings.
When looking into the onset of OCD, one study suggests that there are differences in the age of onset between males and females, with the average age of onset of OCD being 9.6 for male children and 11.0 for female children. When looking at both adults and children a study found the average ages of onset to be 21 and 24 for males and females respectively. While some studies have shown that OCD with earlier onset is associated with greater severity, other studies have not been able to validate this finding. Looking at women specifically, a different study suggested that 62% of participants found that their symptoms worsened at a premenstrual age. Across the board, all demographics and studies showed a mean age of onset of less than 25.
Some OCD subtypes have been associated with improvement in performance on certain tasks, such as pattern recognition (washing subtype) and spatial working memory (obsessive thought subtype). Subgroups have also been distinguished by neuroimaging findings and treatment response, though neuroimaging studies have not been comprehensive enough to draw conclusions. Subtype-dependent treatment response has been studied, and the hoarding subtype has consistently been least responsive to treatment.
While OCD is considered a homogeneous disorder from a neuropsychological perspective, many of the symptoms may be the result of comorbid disorders. For example, adults with OCD have exhibited more symptoms of attention–deficit/hyperactivity disorder (ADHD) and autism spectrum disorder (ASD) than adults without OCD.
In regards to the cause of onset, researchers asked participants in one study what they felt was responsible for triggering the initial onset of their illness. 29% of patients answered that there was an environmental factor in their life that did so. Specifically, the majority of participants who answered with that noted their environmental factor to be related to an increased responsibility.
Obsessions
Main article: Intrusive thought
See also: Primarily obsessional obsessive compulsive disorder
People with OCD may face intrusive thoughts, such as thoughts about the devil (shown is a painted interpretation of Hell).
Obsessions are stress-inducing thoughts that recur and persist, despite efforts to ignore or confront them. People with OCD frequently perform tasks, or compulsions, to seek relief from obsession-related anxiety. Within and among individuals, initial obsessions vary in clarity and vividness. A relatively vague obsession could involve a general sense of disarray or tension, accompanied by a belief that life cannot proceed as normal while the imbalance remains. A more intense obsession could be a preoccupation with the thought or image of a close family member or friend dying, or intrusive thoughts related to relationship rightness. Other obsessions concern the possibility that someone or something other than oneself—such as God, the devil, or disease—will harm either the patient or the people or things the patient cares about. Others with OCD may experience the sensation of invisible protrusions emanating from their bodies, or feel that inanimate objects are ensouled.
Some people with OCD experience sexual obsessions that may involve intrusive thoughts or images of "kissing, touching, fondling, oral sex, anal sex, intercourse, incest, and rape" with "strangers, acquaintances, parents, children, family members, friends, coworkers, animals, and religious figures," and can include heterosexual or homosexual contact with people of any age. Similar to other intrusive thoughts or images, some disquieting sexual thoughts are normal at times, but people with OCD may attach extraordinary significance to such thoughts. For example, obsessive fears about sexual orientation can appear to the affected individual, and even to those around them, as a crisis of sexual identity. Furthermore, the doubt that accompanies OCD leads to uncertainty regarding whether one might act on the troubling thoughts, resulting in self-criticism or self-loathing.
Most people with OCD understand that their thoughts do not correspond with reality; however, they feel that they must act as though these ideas are correct or realistic. For example, someone who engages in compulsive hoarding might be inclined to treat inorganic matter as if it had the sentience or rights of living organisms, despite accepting that such behavior is irrational on an intellectual level. There is debate as to whether hoarding should be considered an independent syndrome from OCD.
Compulsions
Main article: Compulsive behavior
A person exhibiting skin-picking disorder
Some people with OCD perform compulsive rituals because they inexplicably feel that they must do so, while others act compulsively to mitigate the anxiety that stems from obsessive thoughts. The affected individual might feel that these actions will either prevent a dreaded event from occurring, or push the event from their thoughts. In any case, their reasoning is so idiosyncratic or distorted that it results in significant distress, either personally, or for those around the affected individual. Excessive skin picking, hair pulling, nail biting, and other body-focused repetitive behavior disorders are all on the obsessive–compulsive spectrum. Some individuals with OCD are aware that their behaviors are not rational, but they feel compelled to follow through with them to fend off feelings of panic or dread. Furthermore, compulsions often stem from memory distrust, a symptom of OCD characterized by insecurity in one's skills in perception, attention, and memory, even in cases where there is no clear evidence of a deficit.
Common compulsions may include hand washing, cleaning, checking things (such as locks on doors), repeating actions (such as repeatedly turning on and off switches), ordering items in a certain way, and requesting reassurance. Although some individuals perform actions repeatedly, they do not necessarily perform these actions compulsively; for example, morning or nighttime routines and religious practices are not usually compulsions. Whether behaviors qualify as compulsions or mere habit depends on the context in which they are performed. For instance, arranging and ordering books for eight hours a day would be expected of someone who works in a library, but this routine would seem abnormal in other situations. In other words, habits tend to bring efficiency to one's life, while compulsions tend to disrupt it. Furthermore, compulsions are different from tics (such as touching, tapping, rubbing, or blinking) and stereotyped movements (such as head banging, body rocking, or self-biting), which are usually not as complex and not precipitated by obsessions. It can sometimes be difficult to tell the difference between compulsions and complex tics, and about 10–40% of people with OCD also have a lifetime tic disorder.
People with OCD rely on compulsions as an escape from their obsessive thoughts; however, they are aware that relief is only temporary, and that intrusive thoughts will return. Some affected individuals use compulsions to avoid situations that may trigger obsessions. Compulsions may be actions directly related to the obsession, such as someone obsessed with contamination compulsively washing their hands, but they can be unrelated as well. In addition to experiencing the anxiety and fear that typically accompanies OCD, affected individuals may spend hours performing compulsions every day. In such situations, it can become difficult for the person to fulfill their work, familial, or social roles. These behaviors can also cause adverse physical symptoms; for example, people who obsessively wash their hands with antibacterial soap and hot water can make their skin red and raw with dermatitis.
Individuals with OCD often use rationalizations to explain their behavior; however, these rationalizations do not apply to the behavioral pattern, but to each individual occurrence. For example, someone compulsively checking the front door may argue that the time and stress associated with one check is less than the time and stress associated with being robbed, and checking is consequently the better option. This reasoning often occurs in a cyclical manner, and can continue for as long as the affected person needs it to in order to feel safe.
In cognitive behavioral therapy (CBT), OCD patients are asked to overcome intrusive thoughts by not indulging in any compulsions. They are taught that rituals keep OCD strong, while not performing them causes OCD to become weaker. This position is supported by the pattern of memory distrust; the more often compulsions are repeated, the more weakened memory trust becomes, and this cycle continues as memory distrust increases compulsion frequency. For body-focused repetitive behaviors (BFRB) such as trichotillomania (hair pulling), skin picking, and onychophagia (nail biting), behavioral interventions such as habit reversal training and decoupling are recommended for the treatment of compulsive behaviors.
OCD sometimes manifests without overt compulsions, which may be termed "primarily obsessional OCD." OCD without overt compulsions could, by one estimate, characterize as many as 50–60% of OCD cases.
Insight and overvalued ideation
The Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders (DSM-5), identifies a continuum for the level of insight in OCD, ranging from good insight (the least severe) to no insight (the most severe). Good or fair insight is characterized by the acknowledgment that obsessive–compulsive beliefs are not or may not be true, while poor insight, in the middle of the continuum, is characterized by the belief that obsessive–compulsive beliefs are probably true. The absence of insight altogether, in which the individual is completely convinced that their beliefs are true, is also identified as a delusional thought pattern, and occurs in about 4% of people with OCD. When cases of OCD with no insight become severe, affected individuals have an unshakable belief in the reality of their delusions, which can make their cases difficult to differentiate from psychotic disorders.
Some people with OCD exhibit what is known as overvalued ideas, ideas that are abnormal compared to affected individuals' respective cultures, and more treatment-resistant than most negative thoughts and obsessions. After some discussion, it is possible to convince the individual that their fears are unfounded. It may be more difficult to practice exposure and response prevention therapy (ERP) on such people, as they may be unwilling to cooperate, at least initially.[citation needed] Similar to how insight is identified on a continuum, obsessive-compulsive beliefs are characterized on a spectrum, ranging from obsessive doubt to delusional conviction. In the United States,[citation needed] overvalued ideation (OVI) is considered most akin to poor insight—especially when considering belief strength as one of an idea's key identifiers—but European qualifications have historically been broader.[citation needed] Furthermore, severe and frequent overvalued ideas are considered similar to idealized values, which are so rigidly held by, and so important to affected individuals, that they end up becoming a defining identity. In adolescent OCD patients, OVI is considered a severe symptom.
Historically, OVI has been thought to be linked to poorer treatment outcome in patients with OCD, but it is currently considered a poor indicator of prognosis. The Overvalued Ideas Scale (OVIS) has been developed as a reliable quantitative method of measuring levels of OVI in patients with OCD, and research has suggested that overvalued ideas are more stable for those with more extreme OVIS scores.
Cognitive performance
Though OCD was once believed to be associated with above-average intelligence, this does not appear to necessarily be the case. A 2013 review reported that people with OCD may sometimes have mild but wide-ranging cognitive deficits, most significantly those affecting spatial memory and to a lesser extent with verbal memory, fluency, executive function, and processing speed, while auditory attention was not significantly affected. People with OCD show impairment in formulating an organizational strategy for coding information, set-shifting, and motor and cognitive inhibition.
Specific subtypes of symptom dimensions in OCD have been associated with specific cognitive deficits. For example, the results of one meta-analysis comparing washing and checking symptoms reported that washers outperformed checkers on eight out of ten cognitive tests. The symptom dimension of contamination and cleaning may be associated with higher scores on tests of inhibition and verbal memory.
Pediatric OCD
Approximately 1–2% of children are affected by OCD. There is a lot of similarity between the clinical presentation of OCD in children and adults, and it is considered a highly familial disorder, with a phenotypic heritability of around 50%.Obsessive–compulsive disorder symptoms tend to develop more frequently in children 10–14 years of age, with males displaying symptoms at an earlier age, and at a more severe level than females. In children, symptoms can be grouped into at least four types, including sporadic and tic-related OCD.
The Children's Yale–Brown Obsessive–Compulsive Scale (CY-BOCS) is the gold standard measure for assessment of pediatric OCD. It follows the Y-BOCS format, but with a Symptom Checklist that is adapted for developmental appropriateness. Insight, avoidance, indecisiveness, responsibility, pervasive slowness, and doubting, are not included in a rating of overall severity. The CY-BOCS has demonstrated good convergent validity with clinician-rated OCD severity, and good to fair discriminant validity from measures of closely related anxiety, depression, and tic severity. The CY-BOCS Total Severity score is an important monitoring tool as it is responsive to pharmacotherapy and psychotherapy. Positive treatment response is characterized by 25% reduction in CY-BOCS total score, and diagnostic remission is associated with a 45%-50% reduction in Total Severity score (or a score <15).
CBT is the first line treatment for mild to moderate cases of OCD in children, while medication plus CBT is recommended for moderate to severe cases. Serotonin reuptake inhibitors (SRIs) are first-line medications for OCD in children with established AACAP guidelines for dosing.
Associated conditions
People with OCD may be diagnosed with other conditions as well, such as obsessive–compulsive personality disorder, major depressive disorder, bipolar disorder, generalized anxiety disorder, anorexia nervosa, social anxiety disorder, bulimia nervosa, Tourette syndrome, transformation obsession, ASD, ADHD, dermatillomania, body dysmorphic disorder, and trichotillomania. More than 50% of people with OCD experience suicidal tendencies, and 15% have attempted suicide. Depression, anxiety, and prior suicide attempts increase the risk of future suicide attempts.
It has been found that between 18 and 34% of females currently experiencing OCD scored positively on an inventory measuring disordered eating. Another study found that 7% are likely to have an eating disorder, while another found that fewer than 5% of males have OCD and an eating disorder.
Individuals with OCD have also been found to be affected by delayed sleep phase disorder at a substantially higher rate than the general public. Moreover, severe OCD symptoms are consistently associated with greater sleep disturbance. Reduced total sleep time and sleep efficiency have been observed in people with OCD, with delayed sleep onset and offset.
Some research has demonstrated a link between drug addiction and OCD. For example, there is a higher risk of drug addiction among those with any anxiety disorder, likely as a way of coping with the heightened levels of anxiety. However, drug addiction among people with OCD may be a compulsive behavior. Depression is also extremely prevalent among people with OCD. One explanation for the high depression rate among OCD populations was posited by Mineka, Watson, and Clark (1998), who explained that people with OCD, or any other anxiety disorder, may feel "out of control".
Someone exhibiting OCD signs does not necessarily have OCD. Behaviors that present as obsessive–compulsive can also be found in a number of other conditions, including obsessive–compulsive personality disorder (OCPD), autism spectrum disorder (ASD), or disorders in which perseveration is a possible feature (ADHD, PTSD, bodily disorders, or stereotyped behaviors). Some cases of OCD present symptoms typically associated with Tourette syndrome, such as compulsions that may appear to resemble motor tics; this has been termed tic-related OCD or Tourettic OCD.
OCD frequently occurs comorbidly with both bipolar disorder and major depressive disorder. Between 60 and 80% of those with OCD experience a major depressive episode in their lifetime. Comorbidity rates have been reported at between 19 and 90%, as a result of methodological differences. Between 9–35% of those with bipolar disorder also have OCD, compared to 1–2% in the general population. About 50% of those with OCD experience cyclothymic traits or hypomanic episodes. OCD is also associated with anxiety disorders. Lifetime comorbidity for OCD has been reported at 22% for specific phobia, 18% for social anxiety disorder, 12% for panic disorder, and 30% for generalized anxiety disorder. The comorbidity rate for OCD and ADHD has been reported to be as high as 51%.
Causes
Main article: Cause of obsessive-compulsive disorder
The cause of OCD is unknown. Both environmental and genetic factors are believed to play a role. Risk factors include a history of Adverse Childhood Experiences or other stress-inducing events.
Drug-induced OCD
Some medications and other drugs, such as methamphetamine or cocaine, can induce obsessive-compulsive disorder (OCD) in people without previous symptoms.
Some atypical antipsychotics (second-generation antipsychotics) such as olanzapine (Zyprexa) and clozapine (Clozaril) can induce OCD in people, particularly individuals with schizophrenia.
Genetics
There appear to be some genetic components of OCD causation, with identical twins more often affected than fraternal twins. Furthermore, individuals with OCD are more likely to have first-degree family members exhibiting the same disorders than matched controls. In cases in which OCD develops during childhood, there is a much stronger familial link in the disorder than with cases in which OCD develops later in adulthood. In general, genetic factors account for 45–65% of the variability in OCD symptoms in children diagnosed with the disorder. A 2007 study found evidence supporting the possibility of a heritable risk for OCD.
Research has found there to be a genetic correlation between anorexia nervosa and OCD, suggesting a strong etiology. First and second hand relatives of probands with OCD have a greater risk of developing anorexia nervosa as genetic relatedness increases.
A mutation has been found in the human serotonin transporter gene hSERT in unrelated families with OCD.
A systematic review found that while neither allele was associated with OCD overall, in Caucasians, the L allele was associated with OCD. Another meta-analysis observed an increased risk in those with the homozygous S allele, but found the LS genotype to be inversely associated with OCD.
A genome-wide association study found OCD to be linked with single-nucleotide polymorphisms (SNPs) near BTBD3, and two SNPs in DLGAP1 in a trio-based analysis, but no SNP reached significance when analyzed with case-control data.
One meta-analysis found a small but significant association between a polymorphism in SLC1A1 and OCD.
The relationship between OCD and Catechol-O-methyltransferase (COMT) has been inconsistent, with one meta-analysis reporting a significant association, albeit only in men, and another meta analysis reporting no association.
It has been postulated by evolutionary psychologists that moderate versions of compulsive behavior may have had evolutionary advantages. Examples would be moderate constant checking of hygiene, the hearth, or the environment for enemies. Similarly, hoarding may have had evolutionary advantages. In this view, OCD may be the extreme statistical tail of such behaviors, possibly the result of a high number of predisposing genes.
Brain structure and functioning
Imaging studies have shown differences in the frontal cortex and subcortical structures of the brain in patients with OCD. There appears to be a connection between the OCD symptoms and abnormalities in certain areas of the brain, but such a connection is not clear. Some people with OCD have areas of unusually high activity in their brain, or low levels of the chemical serotonin, which is a neurotransmitter that some nerve cells use to communicate with each other, and is thought to be involved in regulating many functions, influencing emotions, mood, memory, and sleep.
Autoimmune
A controversial hypothesis is that some cases of rapid onset of OCD in children and adolescents may be caused by a syndrome connected to Group A streptococcal infections (GABHS), known as pediatric autoimmune neuropsychiatric disorders associated with streptococcal infections (PANDAS). OCD and tic disorders are hypothesized to arise in a subset of children as a result of a post-streptococcal autoimmune process. The PANDAS hypothesis is unconfirmed and unsupported by data, and two new categories have been proposed: PANS (pediatric acute-onset neuropsychiatric syndrome) and CANS (childhood acute neuropsychiatric syndrome). The CANS and PANS hypotheses include different possible mechanisms underlying acute-onset neuropsychiatric conditions, but do not exclude GABHS infections as a cause in a subset of individuals. PANDAS, PANS, and CANS are the focus of clinical and laboratory research, but remain unproven. Whether PANDAS is a distinct entity differing from other cases of tic disorders or OCD is debated.
A review of studies examining anti-basal ganglia antibodies in OCD found an increased risk of having anti-basal ganglia antibodies in those with OCD versus the general population.
Environment
OCD may be more common in people who have been bullied, abused, or neglected, and it sometimes starts after a significant life event, such as childbirth or bereavement. It has been reported in some studies that there is a connection between childhood trauma and obsessive-compulsive symptoms. More research is needed to understand this relationship better.
Mechanisms
Main article: Biology of obsessive–compulsive disorder
Neuroimaging
Some parts of the brain showing abnormal activity in OCD: Orbitofrontal cortex integrates rewards, emotions, and behaviors; anterior cingulate cortex is involved in error detection; amygdala is involved in emotional interpretation of reward
Functional neuroimaging during symptom provocation has observed abnormal activity in the orbitofrontal cortex (OFC), left dorsolateral prefrontal cortex (dlPFC), right premotor cortex, left superior temporal gyrus, globus pallidus externus, hippocampus, and right uncus. Weaker foci of abnormal activity were found in the left caudate, posterior cingulate cortex, and superior parietal lobule. However, an older meta-analysis of functional neuroimaging in OCD reported that the only consistent functional neuroimaging finding was increased activity in the orbital gyrus and head of the caudate nucleus, while anterior cingulate cortex (ACC) activation abnormalities were too inconsistent.
A meta-analysis comparing affective and nonaffective tasks observed differences with controls in regions implicated in salience, habit, goal-directed behavior, self-referential thinking, and cognitive control. For nonaffective tasks, hyperactivity was observed in the insula, ACC, and head of the caudate/putamen, while hypoactivity was observed in the medial prefrontal cortex (mPFC) and posterior caudate. Affective tasks were observed to relate to increased activation in the precuneus and posterior cingulate cortex, while decreased activation was found in the pallidum, ventral anterior thalamus, and posterior caudate. The involvement of the cortico-striato-thalamo-cortical loop in OCD, as well as the high rates of comorbidity between OCD and ADHD, have led some to draw a link in their mechanism. Observed similarities include dysfunction of the anterior cingulate cortex and prefrontal cortex, as well as shared deficits in executive functions. The involvement of the orbitofrontal cortex and dorsolateral prefrontal cortex in OCD is shared with bipolar disorder, and may explain the high degree of comorbidity. Decreased volumes of the dorsolateral prefrontal cortex related to executive function has also been observed in OCD.
People with OCD evince increased grey matter volumes in bilateral lenticular nuclei, extending to the caudate nuclei, with decreased grey matter volumes in bilateral dorsal medial frontal/anterior cingulate gyri. These findings contrast with those in people with other anxiety disorders, who evince decreased (rather than increased) grey matter volumes in bilateral lenticular/caudate nuclei, as well as decreased grey matter volumes in bilateral dorsal medial frontal/anterior cingulate gyri. Increased white matter volume and decreased fractional anisotropy in anterior midline tracts has been observed in OCD, possibly indicating increased fiber crossings.
Cognitive models
Generally, two categories of models for OCD have been postulated. The first category involves deficits in executive dysfunction and is based on the observed structural and functional abnormalities in the dlPFC, striatum and thalamus. The second category involves dysfunctional modulatory control and primarily relies on observed functional and structural differences in the ACC, mPFC, and OFC.
One proposed model suggests that dysfunction in the OFC leads to improper valuation of behaviors and decreased behavioral control, while the observed alterations in amygdala activations leads to exaggerated fears and representations of negative stimuli.
Due to the heterogeneity of OCD symptoms, studies differentiating various symptoms have been performed. Symptom-specific neuroimaging abnormalities include the hyperactivity of caudate and ACC in checking rituals, while finding increased activity of cortical and cerebellar regions in contamination-related symptoms. Neuroimaging differentiating content of intrusive thoughts has found differences between aggressive as opposed to taboo thoughts, finding increased connectivity of the amygdala, ventral striatum, and ventromedial prefrontal cortex in aggressive symptoms, while observing increased connectivity between the ventral striatum and insula in sexual or religious intrusive thoughts.
Another model proposes that affective dysregulation links excessive reliance on habit-based action selection with compulsions. This is supported by the observation that those with OCD demonstrate decreased activation of the ventral striatum when anticipating monetary reward, as well as increased functional connectivity between the VS and the OFC. Furthermore, those with OCD demonstrate reduced performance in Pavlovian fear-extinction tasks, hyperresponsiveness in the amygdala to fearful stimuli, and hyporesponsiveness in the amygdala when exposed to positively valanced stimuli. Stimulation of the nucleus accumbens has also been observed to effectively alleviate both obsessions and compulsions, supporting the role of affective dysregulation in generating both.
Neurobiological
From the observation of the efficacy of antidepressants in OCD, a serotonin hypothesis of OCD has been formulated. Studies of peripheral markers of serotonin, as well as challenges with proserotonergic compounds have yielded inconsistent results, including evidence pointing towards basal hyperactivity of serotonergic systems. Serotonin receptor and transporter binding studies have yielded conflicting results, including higher and lower serotonin receptor 5-HT2A and serotonin transporter binding potentials that were normalized by treatment with SSRIs. Despite inconsistencies in the types of abnormalities found, evidence points towards dysfunction of serotonergic systems in OCD. Orbitofrontal cortex overactivity is attenuated in people who have successfully responded to SSRI medication, a result believed to be caused by increased stimulation of serotonin receptors 5-HT2A and 5-HT2C.
A complex relationship between dopamine and OCD has been observed. Although antipsychotics, which act by antagonizing dopamine receptors, may improve some cases of OCD, they frequently exacerbate others. Antipsychotics, in the low doses used to treat OCD, may actually increase the release of dopamine in the prefrontal cortex, through inhibiting autoreceptors. Further complicating things is the efficacy of amphetamines, decreased dopamine transporter activity observed in OCD, and low levels of D2 binding in the striatum. Furthermore, increased dopamine release in the nucleus accumbens after deep brain stimulation correlates with improvement in symptoms, pointing to reduced dopamine release in the striatum playing a role in generating symptoms.
Abnormalities in glutamatergic neurotransmission have been implicated in OCD. Findings such as increased cerebrospinal glutamate, less consistent abnormalities observed in neuroimaging studies, and the efficacy of some glutamatergic drugs (such as the glutamate-inhibiting riluzole) have implicated glutamate in OCD. OCD has been associated with reduced N-Acetylaspartic acid in the mPFC, which is thought to reflect neuron density or functionality, although the exact interpretation has not been established.
Diagnosis
Formal diagnosis may be performed by a psychologist, psychiatrist, clinical social worker, or other licensed mental health professional. OCD, like other mental and behavioral health disorders, cannot be diagnosed by a medical exam. Nor are there any medical exams that can predict if one will fall victim to such illnesses. To be diagnosed with OCD, a person must have obsessions, compulsions, or both, according to the Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders (DSM). The DSM notes that there are multiple characteristics that can turn obsessions and compulsions from normalized behavior to "clinically significant". There has to be recurring and strong thoughts or impulsive that intrude on the day-to-day lives of the patients and cause noticeable levels of anxiousness.
These thoughts, impulses, or images are of a degree or type that lies outside the normal range of worries about conventional problems. A person may attempt to ignore, suppress such obsessions, neutralize them with another thought or action, or try to rationalize their anxiety away. People with OCD tend to recognize their obsessions as irrational.
Compulsions become clinically significant when a person feels driven to perform them in response to an obsession, or according to rules that must be applied rigidly, and when the person consequently feels or causes significant distress. Therefore, while many people who do not have OCD may perform actions often associated with OCD (such as ordering items in a pantry by height), the distinction with clinically significant OCD lies in the fact that the person with OCD must perform these actions to avoid significant psychological distress. These behaviors or mental acts are aimed at preventing or reducing distress or preventing some dreaded event or situation; however, these activities are not logically or practically connected to the issue, or, they are excessive. In addition, at some point during the course of the disorder, the individual must realize that his or her obsessions or compulsions are unreasonable or excessive.[citation needed]
Moreover, the obsessions or compulsions must be time-consuming, often taking up more than one hour per day, or cause impairment in social, occupational, or scholastic functioning. It is helpful to quantify the severity of symptoms and impairment before and during treatment for OCD. In addition to the person's estimate of the time spent each day harboring obsessive-compulsive thoughts or behaviors, concrete tools can be used to gauge the person's condition. This may be done with rating scales, such as the Yale–Brown Obsessive Compulsive Scale (Y-BOCS; expert rating) or the obsessive-compulsive inventory (OCI-R; self-rating). With measurements such as these, psychiatric consultation can be more appropriately determined, as it has been standardized.
In regards to diagnosing, the health professional also looks to make sure that the signs of obsessions and compulsions are not the results of any drugs, prescription or recreational, that the patient may be taking.
There are several types of obsessive thoughts that are found commonly in those with OCD. Some of these include fear of germs, hurting loved ones, embarrassment, neatness, societally unacceptable sexual thoughts etc. Within OCD, these specific categories are often diagnosed into their own type of OCD.
OCD is sometimes placed in a group of disorders called the obsessive–compulsive spectrum.
Another criterion in the DSM is that a person's mental illness does not fit one of the other categories of a mental disorder better. That is to say, if the obsessions and compulsions of a patient could be better described by trichotillomania, it would not be diagnosed as OCD. That being said, OCD does often go hand in hand with other mental disorders. For this reason, one may be diagnosed with multiple mental disorders at once.
A different aspect of the diagnoses is the degree of insight had by the individual in regards to the truth of the obsessions. There are three levels, good/fair, poor and absent/delusional. Good/fair indicated that the patient is aware that the obsessions they have are not true or probably not true. Poor indicates that the patient believes their obsessional beliefs are probably true. Absent/delusional indicates that they fully believe their obsessional thoughts to be true. Approximately 4% or fewer individuals with OCD will be diagnosed as absent/delusional. Additionally, as many as 30% of those with OCD also have a lifetime tic disorder, meaning they have been diagnosed with a tic disorder at some point in their life.
There are several different types of tics that have been observed in individuals with OCD. These include but are not limited to, "grunting", "jerking" or "shrugging" body parts, sniffling, and excessive blinking.
There has been a significant amount of progress over the last few decades, and as of 2022 there is statically significant improvement in the diagnostic process for individuals with OCD. One study found that of two groups of individuals, one with participants under the age of 27.25 and one with participants over that age, those in the younger group experienced a significantly faster time between the onset of OCD tendencies and their formal diagnoses.
Differential diagnosis
OCD is often confused with the separate condition obsessive–compulsive personality disorder (OCPD). OCD is egodystonic, meaning that the disorder is incompatible with the individual's self-concept. As egodystonic disorders go against a person's self-concept, they tend to cause much distress. OCPD, on the other hand, is egosyntonic, marked by the person's acceptance that the characteristics and behaviors displayed as a result are compatible with their self-image, or are otherwise appropriate, correct, or reasonable.
As a result, people with OCD are often aware that their behavior is not rational, and are unhappy about their obsessions, but nevertheless feel compelled by them. By contrast, people with OCPD are not aware of anything abnormal; they will readily explain why their actions are rational. It is usually impossible to convince them otherwise, and they tend to derive pleasure from their obsessions or compulsions.
Management
Cognitive behavioral therapy (CBT) and psychotropic medications are the first-line treatments for OCD.
Therapy
One exposure and ritual prevention activity would be to check the lock only once and then leave.
The specific CBT technique used is called exposure and response prevention (ERP), which involves teaching the person to deliberately come into contact with situations that trigger obsessive thoughts and fears (exposure), without carrying out the usual compulsive acts associated with the obsession (response prevention). This technique causes patients to gradually learn to tolerate the discomfort and anxiety associated with not performing their compulsions. For many patients, ERP is the add-on treatment of choice when selective serotonin reuptake inhibitors (SSRIs) or serotonin-norepinephrine reuptake inhibitors (SNRIs) medication does not effectively treat OCD symptoms, or vice versa, for individuals who begin treatment with psychotherapy. Modalities differ in ERP treatment but both virtual reality based as well as unguided computer assisted treatment programs have shown effective results in treatment programs.
For example, a patient might be asked to touch something very mildly contaminated (exposure), and wash their hands only once afterward (response prevention). Another example might entail asking the patient to leave the house and check the lock only once (exposure), without going back to check again (response prevention). After succeeding at one stage of treatment, the patient's level of discomfort in the exposure phase can be increased. When this therapy is successful, the patient will quickly habituate to an anxiety-producing situation, discovering a considerable drop in anxiety level.
ERP has a strong evidence base, and is considered the most effective treatment for OCD. However, this claim was doubted by some researchers in 2000, who criticized the quality of many studies.
Acceptance and commitment therapy (ACT), a newer therapy also used to treat anxiety and depression, has also been found to be effective in treatment of OCD. ACT uses acceptance and mindfulness strategies to teach patients not to overreact to or avoid unpleasant thoughts and feelings but rather "move toward valued behavior."
Inference-based therapy (IBT) is a form of cognitive therapy specifically developed for treating OCD. The therapy posits that individuals with OCD put a greater emphasis on an imagined possibility than on what can be perceived with the senses, and confuse the imagined possibility with reality, in a process called inferential confusion. According to inference-based therapy, obsessional thinking occurs when the person replaces reality and real probabilities with imagined possibilities. The goal of inference-based therapy is to reorient clients towards trusting the senses and relating to reality in a normal, non-effortful way. Differences between normal and obsessional doubts are presented, and clients are encouraged to use their senses and reasoning as they do in non-obsessive-compulsive disorder situations.
A 2007 Cochrane review found that psychological interventions derived from CBT models, such as ERP, ACT, and IBT, were more effective than non-CBT interventions. Other forms of psychotherapy, such as psychodynamics and psychoanalysis, may help in managing some aspects of the disorder. However, in 2007, the American Psychiatric Association (APA) noted a lack of controlled studies showing their efficacy, "in dealing with the core symptoms of OCD." For body-focused repetitive behaviors (BFRB), behavioral interventions such as habit-reversal training and decoupling are recommended.
Psychotherapy in combination with psychiatric medication may be more effective than either option alone for individuals with severe OCD. ERP coupled with weight restoration and serotonin reuptake inhibitors has proven the most effective when treating OCD and an eating disorder simultaneously.
Medication
A blister pack of sertraline under the brand name Zoloft
The medications most frequently used to treat OCD are antidepressants, including selective serotonin reuptake inhibitors (SSRIs) and serotonin-norepinephrine reuptake inhibitors (SNRIs). Sertraline and fluoxetine are effective in treating OCD for children and adolescents.
SSRIs help people with OCD by inhibiting the reabsorption of serotonin by the nerve cells after they carry messages from neurons to synapse; thus, more serotonin is available to pass further messages between nearby nerve cells.
SSRIs are a second-line treatment of adult OCD with mild functional impairment, and as first-line treatment for those with moderate or severe impairment. In children, SSRIs can be considered as a second-line therapy in those with moderate to severe impairment, with close monitoring for psychiatric adverse effects. Patients treated with SSRIs are about twice as likely to respond to treatment as are those treated with placebo, so this treatment is qualified as efficacious. Efficacy has been demonstrated both in short-term (6–24 weeks) treatment trials, and in discontinuation trials with durations of 28–52 weeks.
Clomipramine, a medication belonging to the class of tricyclic antidepressants, appears to work as well as SSRIs, but has a higher rate of side effects.
In 2006, the National Institute for Health and Care Excellence (NICE) guidelines recommended augmentative second-generation (atypical) antipsychotics for treatment-resistant OCD. Atypical antipsychotics are not useful when used alone, and no evidence supports the use of first-generation antipsychotics. For OCD treatment specifically, there is tentative evidence for risperidone, and insufficient evidence for olanzapine. Quetiapine is no better than placebo with regard to primary outcomes, but small effects were found in terms of Y-BOCS score. The efficacy of quetiapine and olanzapine are limited by an insufficient number of studies. A 2014 review article found two studies that indicated that aripiprazole was "effective in the short-term", and found that "[t]here was a small effect-size for risperidone or anti-psychotics in general in the short-term"; however, the study authors found "no evidence for the effectiveness of quetiapine or olanzapine in comparison to placebo." While quetiapine may be useful when used in addition to an SSRI/SNRI in treatment-resistant OCD, these drugs are often poorly tolerated, and have metabolic side effects that limit their use. A guideline by the American Psychological Association suggested that dextroamphetamine may be considered by itself after more well-supported treatments have been attempted.
Procedures
Electroconvulsive therapy (ECT) has been found to have effectiveness in some severe and refractory cases. Transcranial magnetic stimulation has shown to provide therapeutic benefits in alleviating symptoms.
Surgery may be used as a last resort in people who do not improve with other treatments. In this procedure, a surgical lesion is made in an area of the brain (the cingulate cortex). In one study, 30% of participants benefitted significantly from this procedure. Deep brain stimulation and vagus nerve stimulation are possible surgical options that do not require destruction of brain tissue. In the United States, the Food and Drug Administration approved deep-brain stimulation for the treatment of OCD under a humanitarian device exemption, requiring that the procedure be performed only in a hospital with special qualifications to do so.
In the United States, psychosurgery for OCD is a treatment of last resort, and will not be performed until the person has failed several attempts at medication (at the full dosage) with augmentation, and many months of intensive cognitive–behavioral therapy with exposure and ritual/response prevention. Likewise, in the United Kingdom, psychosurgery cannot be performed unless a course of treatment from a suitably qualified cognitive–behavioral therapist has been carried out.
Children
Therapeutic treatment may be effective in reducing ritual behaviors of OCD for children and adolescents. Similar to the treatment of adults with OCD, cognitive behavioral therapy stands as an effective and validated first line of treatment of OCD in children. Family involvement, in the form of behavioral observations and reports, is a key component to the success of such treatments. Parental interventions also provide positive reinforcement for a child who exhibits appropriate behaviors as alternatives to compulsive responses. In a recent meta-analysis of evidenced-based treatment of OCD in children, family-focused individual CBT was labeled as "probably efficacious," establishing it as one of the leading psychosocial treatments for youth with OCD. After one or two years of therapy, in which a child learns the nature of their obsession and acquires strategies for coping, they may acquire a larger circle of friends, exhibit less shyness, and become less self-critical. Trials have shown that children and adolescents with OCD should begin treatment with the combination of CBT with a selective serotonin reuptake inhibitor or CBT alone, rather than only an SSRI.
Although the known causes of OCD in younger age groups range from brain abnormalities to psychological preoccupations, life stress such as bullying and traumatic familial deaths may also contribute to childhood cases of OCD, and acknowledging these stressors can play a role in treating the disorder.
Prognosis
Quality of life is reduced across all domains in OCD. While psychological or pharmacological treatment can lead to a reduction of OCD symptoms and an increase in reported quality of life, symptoms may persist at moderate levels even following adequate treatment courses, and completely symptom-free periods are uncommon. In pediatric OCD, around 40% still have the disorder in adulthood, and around 40% qualify for remission. The risk of having at least one comorbid personality disorder in OCD is 52%, which is the highest among anxiety disorders and greatly impacts its management and prognosis.
Epidemiology
Age-standardized disability-adjusted life year estimated rates for obsessive-compulsive disorder per 100,000 inhabitants in 2004
no data
<45
45–52.5
52.5–60
60–67.5
67.5–75
75–82.5
82.5–90
90–97.5
97.5–105
105–112.5
112.5–120
>120
Obsessive–compulsive disorder affects about 2.3% of people at some point in their life, with the yearly rate about 1.2%. OCD occurs worldwide. It is unusual for symptoms to begin after the age of 35 and half of people develop problems before 20. Males and females are affected about equally. However there is an earlier age for onset for males than females.
Further information: Delayed-maturation theory of obsessive–compulsive disorder
History
Plutarch, an ancient Greek philosopher and historian, describes an ancient Roman man who possibly had scrupulosity, which could be a symptom of OCD or OCPD. This man is described as "turning pale under his crown of flowers," praying with a "faltering voice," and scattering "incense with trembling hands."
In the 7th century AD, John Climacus records an instance of a young monk plagued by constant and overwhelming "temptations to blasphemy" consulting an older monk, who told him: "My son, I take upon myself all the sins which these temptations have led you, or may lead you, to commit. All I require of you is that for the future you pay no attention to them whatsoever.": 212 The Cloud of Unknowing, a Christian mystical text from the late 14th century, recommends dealing with recurring obsessions by attempting to ignore them, and, if that fails, to "cower under them like a poor wretch and a coward overcome in battle, and reckon it to be a waste of your time for you to strive any longer against them", a technique now known as emotional flooding.: 213
From the 14th to the 16th century in Europe, it was believed that people who experienced blasphemous, sexual or other obsessive thoughts were possessed by the devil.: 213 Based on this reasoning, treatment involved banishing the "evil" from the "possessed" person through exorcism. The vast majority of people who thought that they were possessed by the devil did not have hallucinations or other "spectacular symptoms" but "complained of anxiety, religious fears, and evil thoughts.": 213 In 1584, a woman from Kent, England, named Mrs. Davie, described by a justice of the peace as "a good wife", was nearly burned at the stake after she confessed that she experienced constant, unwanted urges to murder her family.: 213
The English term obsessive–compulsive arose as a translation of German Zwangsvorstellung (obsession) used in the first conceptions of OCD by Karl Westphal. Westphal's description went on to influence Pierre Janet, who further documented features of OCD. In the early 1910s, Sigmund Freud attributed obsessive–compulsive behavior to unconscious conflicts that manifest as symptoms. Freud describes the clinical history of a typical case of "touching phobia" as starting in early childhood, when the person has a strong desire to touch an item. In response, the person develops an "external prohibition" against this type of touching. However, this "prohibition does not succeed in abolishing" the desire to touch; all it can do is repress the desire and "force it into the unconscious." Freudian psychoanalysis remained the dominant treatment for OCD until the mid-1980s, even though medicinal and therapeutic treatments were known and available, because it was widely thought that these treatments would be detrimental to the effectiveness of the psychotherapy.: 210–211 In the mid-1980s, this approach changed, and practitioners began treating OCD primarily with medicine and practical therapy rather than through psychoanalysis.: 210
One of the first successful treatments of OCD, exposure and response prevention, emerged during the 1960s, when psychologist Vic Meyer exposed two hospitalized patients to anxiety-inducing situations while preventing them from performing any compulsions. Eventually, both patients' anxiety level dropped to manageable levels. Meyer devised this procedure from his analysis of fear extinguishment in animals via flooding. The success of ERP clinically and scientifically has been summarized as "spectacular" by prominent OCD researcher Stanley Rachman decades following Meyer's creation of the method.
In 1967, psychiatrist Juan José López-Ibor reported that the drug clomipramine was effective in treating OCD. Many reports of its success in treatment followed, and several studies had confirmed its effectiveness by the 1980s. However, clomipramine was subsequently displaced by new SSRIs developed in the 1970s, such as fluoxetine and sertraline, which were shown to have less side effects.
Obsessive-compulsive symptoms worsened during the early stages of the COVID-19 pandemic, particularly for individuals with contamination-related OCD.
Notable cases
John Bunyan (1628–1688), the author of The Pilgrim's Progress, displayed symptoms of OCD (which had not yet been named). During the most severe period of his condition, he would mutter the same phrase over and over again to himself while rocking back and forth.: 53–54 He later described his obsessions in his autobiography Grace Abounding to the Chief of Sinners, stating, "These things may seem ridiculous to others, even as ridiculous as they were in themselves, but to me they were the most tormenting cogitations.": 53–54 He wrote two pamphlets advising those with similar anxieties.: 217–218 In one of them, he warns against indulging in compulsions: "Have care of putting off your trouble of spirit in the wrong way: by promising to reform yourself and lead a new life, by your performances or duties".: 217–218
British poet, essayist and lexicographer Samuel Johnson (1709–1784) also had OCD. He had elaborate rituals for crossing the thresholds of doorways, and repeatedly walked up and down staircases counting the steps.: 54–55 He would touch every post on the street as he walked past, only step in the middles of paving stones, and repeatedly perform tasks as though they had not been done properly the first time.: 55
The American aviator and filmmaker Howard Hughes is known to have had OCD, primarily an obsessive fear of germs and contamination. Friends of Hughes have also mentioned his obsession with minor flaws in clothing. This was conveyed in The Aviator (2004), a film biography of Hughes.
English singer-songwriter George Ezra has openly spoken about his life-long struggle with OCD, particularly primarily obsessional obsessive–compulsive disorder (Pure O).
World renowned Swedish climate activist Greta Thunberg is also known to have OCD, among other mental health conditions.
American actor James Spader has also spoken about his OCD. In 2014, when interviewed for Rolling Stone he said: "I'm obsessive-compulsive. I have very, very strong obsessive-compulsive issues. I'm very particular. ... It's very hard for me, you know? It makes you very addictive in behavior, because routine and ritual become entrenched. But in work, it manifests itself in obsessive attention to detail and fixation. It serves my work very well: Things don't slip by. But I'm not very easygoing.
In 2022 the president of Chile Gabriel Boric stated that he had OCD, saying: "I have an obsessive–compulsive disorder that's completely under control. Thank God I've been able to undergo treatment and it doesn't make me unable to carry out my responsibilities as the President of the Republic."
In a documentary released in 2023, David Beckham shared details about his compelling cleaning rituals, need for symmetry in the fridge, and the impact of OCD on his life.
Society and culture
This ribbon represents trichotillomania and other body-focused repetitive behaviors.
Art, entertainment and media
Movies and television shows may portray idealized or incomplete representations of disorders such as OCD. Compassionate and accurate literary and on-screen depictions may help counteract the potential stigma associated with an OCD diagnosis, and lead to increased public awareness, understanding and sympathy for such disorders.
- The play and film adaptations ofThe Odd Couple based around the character of Felix, who shows some of the common symptoms of OCD.
- In the film As Good as It Gets (1997), actor Jack Nicholson portrays a man with OCD who performs ritualistic behaviors that disrupt his life.
- The film Matchstick Men (2003) portrays a con man named Roy (Nicolas Cage) with OCD who opens and closes doors three times while counting aloud before he can walk through them.
- In the television series Monk (2002–2009), the titular character Adrian Monk fears both human contact and dirt.
- In the novel Turtles All the Way Down (2017) by John Green, teenage main character Aza Holmes struggles with OCD that manifests as a fear of the human microbiome. Throughout the story, Aza repeatedly opens an unhealed callus on her finger to drain out what she believes are pathogens. The novel is based on Green's own experiences with OCD. He explained that Turtles All the Way Down is intended to show how "most people with chronic mental illnesses also live long, fulfilling lives".
- The British TV series Pure (2019) stars Charly Clive as a 24-year-old Marnie who is plagued by disturbing sexual thoughts, as a kind of primarily obsessional obsessive compulsive disorder.
Research
The naturally occurring sugar inositol has been suggested as a treatment for OCD.
μ-Opioids, such as hydrocodone and tramadol, may improve OCD symptoms. Administration of opiate treatment may be contraindicated in individuals concurrently taking CYP2D6 inhibitors such as fluoxetine and paroxetine.
Much current research is devoted to the therapeutic potential of the agents that affect the release of the neurotransmitter glutamate or the binding to its receptors. These include riluzole, memantine, gabapentin, N-acetylcysteine, topiramate and lamotrigine.
Other animals
See also: Animal psychopathology § Obsessive compulsive disorder (OCD)
References
External links
Classification
Mental disorders (Classification)
Obsessive–compulsive disorder
OCD pharmacotherapies
Authority control databases: National
Enjoying Wikiwand?
Wikiwand is a leading donor to the Wikimedia Foundation, we pledge to give a portion of our income to help Wikipedia thrive. By using Wikiwand, for FREE, you directly contribute to keep Wikipedia alive.
Donate now
30% goes to Wikimedia!
Not right now, thanks
Related Articles
- Anxiety disorder
- Cognitive disorder with an excessive, irrational dread of everyday situations
- Anxiety disorders are a cluster of mental disorders characterized by significant and uncontrollable feelings of anxiety and fear such that a person's social, occupational, and personal functions are significantly impaired. Anxiety may cause physical and cognitive symptoms, such as restlessness, irritability, easy fatigue, difficulty concentrating, ...
- Read article
- Sertraline
- Antidepressant (SSRI class) medication
- Sertraline, sold under the brand name Zoloft among others, is an antidepressant of the selective serotonin reuptake inhibitor (SSRI) class. The efficacy of sertraline for depression is similar to that of other antidepressants, and the differences are mostly confined to side effects. Sertraline is better tolerated than the older tricyclic antidepres...
- Read article
- Obsessive–compulsive personality disorder
- Personality disorder involving orderliness
- Obsessive–compulsive personality disorder (OCPD) is a cluster C personality disorder marked by a spectrum of obsessions with rules, lists, schedules, and order, among other things. Symptoms are usually present by the time a person reaches adulthood, and are visible in a variety of situations. The cause of OCPD is thought to involve a combination of...
- Read article
- Kleptomania
- Inability to resist the urge to steal
- Kleptomania is the inability to resist the urge to steal items, usually for reasons other than personal use or financial gain. First described in 1816, kleptomania is classified in psychiatry as an impulse control disorder. Some of the main characteristics of the disorder suggest that kleptomania could be an obsessive-compulsive spectrum disorder, ...
- Read article
- Scrupulosity
- Pathological guilt about moral or religious issues
- Scrupulosity is the pathological guilt/anxiety about moral or religious issues. Although it can affect nonreligious people, it is usually related to religious beliefs. It is personally distressing, dysfunctional, and often accompanied by significant impairment in social functioning. It is typically conceptualized as a moral or religious form of obs...
- Read article
دکتر حسن حمیدپور